۱۴۰۰ شهریور ۱۱, پنجشنبه

تئودراکیس

تئودراکیس را از زمانی که شناختم، مهرش به دلم نشست. هنرمندی که هرگز با قدرتمندان ننشست. بلکه همیشه کنار مردم ماند. هنرش برای مردم بود و علیه ستمگران و زورگویان. یکبار به خبرگزاری رویتر گفت: من کمونیست یا سوسیال دمکرات یا چیز دیگری نیستم من انسانی آزادم. انسانی که به انسانیت معنا می داد و بودنش دنیا را زیبا میکرد. من فکر میکنم اگر دنیا ارزش زندگی کردن را دارد بخاطر چنین انسان هایی است. چنین انسانهایی به انسانیت معنا میدهند. او یکبار در زمان جنگ جهانی دوم و بار دیگر در حکومت سرهنگ ها در یونان دستگیر و شکنجه شد. او به علت فشارهای جهانی آزاد و به پاریس تبعید شد. آهنگ زیبای زوربای یونانی در ذهن بسیاری از ما طنینی همیشگی یافته است. من یک نسخه از آنرا همیشه در ماشینم دارم. این آهنگ مرا به اوج و به ارتفاعات می برد و از زمینی که تحملش سخت شده جدا می کند. رقص میکیس تئودراکیس و آنتونی کوئین به مثابه دو انسان دوست داشتنی که با هم و دست در دست هم می رقصند، شکوهی بی نهایت زیبا و انسانی دارد. بعضی از انسانها وقتی هستند از خود جای پا در این دنیا به جا می گذارند. وقتی می روند هم این جای پایشان به عنوان نشانه های راه می ماند، برای کسانی که بخواهند از آن مسیر عبور کنند. تئودراکیس از اینگونه انسانها است. او همواره در قلب این مردم زنده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر