۱۳۹۹ فروردین ۲۵, دوشنبه

جاشهای دنیای سیاست


پشت هر کشته ای در دنیای سیاست یک خیانت خوابیده است. در شرایطی که مردم ما اعدام های بیشمار دهه شصت و بدنبالش سال ۷۸ و ۸۸ را پشت سر گذاشته اند. در حالیکه هنوز خون کشته شدگان آبان ماه و مسافران هواپیمای سقوط شده، خشک نشده است. در زمانی که کرونا ویروس بر اثر سیاست های مرگبار حکومت، روزانه از مردم قربانی بسیار میگیرد. اعدام مصطفی سلیمی نه تنها به صفت یک فرد، از طرف رژیمی که کارش از ابتدای به حکومت رسیدن، کشتن و ترور و وحشت بوده است. بلکه به صفت یک خیانت آشکار، به صفت یک آدم فروشی خشم برمی انگیزد. این خشم بحدی است که همه ی دستهای پنهان پشت این جنایت را به توجیه کردن واداشته. اقلیم کردستان هیئت شفاف سازی تشکیل میدهد! حزب دمکرات اساسا خود را بی خبر جلوه میدهد! در حالیکه کمال کریمی عضو حزب دمکرات از قبل لو داده که مصطفی سلیمی با همآهنگی او به کردستان آمده و او خیلی ساده " فراموش" کرده به اقلیم کردستان اطلاع دهد! من شکی ندارم که کریمی دروغ میگوید، چون یکی از بستگان مصطفی در مصاحبه ای تاکید کرده که کریمی به آنها گفته بوده، اگر پای مصطفی به کردستان عراق برسد، جانش در امان خواهد بود، چون او همآهنگی های لازم را با اقلیم انجام داده است. اما این دروغ گویی کریمی نیز صحه گذاشتن بر این آدم فروشی است، گویا تحویل دادن یک زندانی سیاسی آنهم با حکم اعدام، اگر او به هیچ حزبی وصل نباشد، مشروع است! یادش بخیر آن زمانی که ما با فرار از دست رژیم به کردستان پناه می آوردیم و عبدالرحمن قاسملو و پیشمرگه هایش صمیمانه به ما پناه می دادند و خود پناهگاه محکمی بودند برای کسانی که از آن جهنم می گریختند. امروز حزب دمکرات برای نجات یک عضو سابق خود که با حکم اعدام به مدت هفت سال برای همکاری با آنها در زندان بوده و با بجان خریدن خطر و با شجاعت از زندان فرار کرده، حتی انگشت خود را تکان نداده است. و این در تاریخ خیانت هایشان ثبت خواهد شد. در شرایطی که حزب های کُردی برای دست دادن با رژیم جمهوری اسلامی سر و دست می شکنند. چنین زد و بندهای جنایتکارانه نیز دقیقا در راستای همان استراتژی است که نمایندگان آنها را در اسلو با این جنایتکاران سر یک میز می نشاند. هر چقدر مردم کُرد چه در ایران و چه در عراق نجیب و دوست داشتنی و مبارز هستند، رهبرانشان تبدیل به دریوزگان و جاشهای سیاسی شده اند. سلیمی امروز با رفتن بر سر دار، دست آنها را رو کرد. خونش را به چهره ی تک تک این رجالان! سیاسی پاشید. رقصش بر سر دار همه این مدعیان را رسوا کرد تا دیگر هیچ کس به آنها پناه نَبَرد. تا دیگر هیچ کس به آنها اعتماد نکند. تا اسم " جاش " تا ابد بر پیشانی تک تکشان بماند. این آدم فروشی در اقلیم کردستان سابقه تهوع آوری دارد. آنها که این جنایت را " خطای انسانی " نامیده اند. همگامی خود با جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی را حتی در ادبیات این جنایت آشکار ساخته اند. آنها که تحویل ندادن مصطفی را خلاف دیپلماسی سیاسی دانسته اند. در حالیکه مصطفی حتی از آنها خواسته که خودشان او را با تیر بزنند ولی تحویل رژیم ندهند چون میدانسته، علاوه بر اعدام چه شکنجه ای در انتظار او است. این جماعت بعد از این، باید درب ناسیونالیسم کُردیشان را گِل بگیرند. آنها بر سر همین مردم کُرد بارها معامله کرده اند. حالا دست به توجیه برداشته اند که کی بود! کی نبود! نخیر، برای من همه ی مافیاهای قدرت در اقلیم کردستان یکی هستند. یکی از دیگری بدتر. حتی بر اساس کنوانسیون های بین المللی نیز تحویل یک پناهنده سیاسی بخصوص با حکم اعدام "رذالت" محسوب میشود.
همان کسانی که به درک واصل شدن قاسم سلیمانی را به عنوان " سردار ملی" تسلیت گفتند. همانها امروز دست در دست رژیم قتل و جنایت، باعث و بانی این اعدام هستند.
بله! مردم ستمدیده کردستان هیچ ربطی به این جاشها ندارند. آنها مشروعیت سالهای بیشمار مبارزه ی حق طلبانه را برای احقاق حقشان بر پشت حمل میکنند.
عاطفه اقبال - ۱۳ آوریل ۲۰۲۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر