معضل پناهجویان یک معضل بین المللی است. تعداد پناهجویان بصورت تصاعدی رو به گسترش است و تقاضای رو به ازدیاد پناهندگی در کشورهای مختلف جهان تبدیل به معضلی جدی برای دولت های غربی شده است. سیاست جنگ افروزی و دخالت در خاورمیانه توسط آمریکا و اروپا یکی از دلایل گسترش این مسئله می باشد. سوریه، لیبی، افغانستان، عراق و ... بعد از جنگ به خرابه تبدیل شده اند و دیگر جای زندگی برای بسیاری نیستند. برای همین بسیاری با پذیرش خطر به کوه و دریا می زنند شاید که زندگی بهتری را برای خود و خانواده هایشان فراهم کنند. اما کشورهای غربی توان پناهنده پذیری در چنین سطح وسیعی را ندارند. برای همین صف کسانی که در پشت دیوارهای اروپا در انتظار نجات بسر می برند هر روز طولانی تر می شود.
در همین رابطه پسر جوان ۲۵ ساله ای بنام بهزاد محمودی در مقابل کمیساریای عالی پناهندگان عراق در روز سوم خرداد در اعتراض به عدم رسیدگی به تقاضایش خود را به آتش کشید و در بیمارستان بر اثر خودسوزی درگذشت. بهزاد از چهار سال پیش به کرستان عراق آمده بود. براستی چرا یک جوان بیست و پنج ساله در اوج جوانی باید خودش بسوزاند؟ برای من بسیار جای تعجب دارد که بهزاد در برابر رسانه ها در حالیکه بطری بنزین و فندک در دست دارد، خود را به آتش کشید و هیچ کس از این خودسوزی جلوگیری نکرد! خودسوزی بهزاد دوباره ما را به سوی معضل دیرینه پناهجویان در هر گوشه جهان می برد. پناهجویانی که در پی زندگی بهتر خانه و سرزمین خود را ترک می کنند. بسیاری از ایرانیان نیز در میان خیل پناهجویانی هستند که در کشورهای مرزی ایران مانند ترکیه، کردستان عراق، یا در کشورهایی مثل یونان و ... در جستجوی سرنوشتی بهتر ترک وطن کرده اند. وضعیت این پناهجویان بسیار اسفناک است. آنها سالهای طولانی در انتظار پاسخ کمیساریای پناهندگان و انتقال به کشورهای پناهنده پذیر می مانند. بسیاری در زندانها بسر می برند. بسیاری به ایران بازگشت داده می شوند، بدون اینکه صدایشان به جایی برسد. این گریختن ها و ترک وطن برای سیاحت نیست بلکه ریشه آن سیاسی و یا فقر و نابسامانی است که ریشه آن نیز به سیاست های خانمان برانداز حکومت ها برمیگردد. کسانی که ترک وطن می کنند چاره ای جز این ندارند. دیکتاتوری مذهبی در ایران چهل و سه سال است با نابودی زیر ساخت های اقتصادی و غارت مردم، اکثریت جامعه را با فقر روزافزون روبرو کرده است. این کار نیز فقط با سرکوب اعتراض های مردمی و نیروی روشنفکر و آگاه جامعه میسر بوده. بسیاری از مردم بخصوص جوانان در اعتراض به این وضعیت در زندان هستند. حکومت دیکتاتور مذهبی ایران کوچکترین صدای اعتراضی را تحمل نمی کند. کشتار جوانان در قیام ۹۸ که در اعتراض به گرانی بنزین صورت گرفت و تظاهرات سراسری دی ماه ۹۶ که منشا آن اعتراض به گرانی بود. گواه آن است.
در ترکیه بسیاری از ایرانیان سالهای طولانی است که هنوز پاسخ نگرفته اند و با مشکلات متعدد امنیتی و اقتصادی روبرو هستند. ترور سیدجمال حسینی سردبیر هرانا و چند نفر دیگر در ترکیه نشانگر دست باز جمهوری اسلامی در ترکیه می باشد.
در کردستان عراق نیز وضعیت به همین منوال است. خانواده های بسیاری به آنجا در جستجوی زندگی بهتر مهاجرت کرده اند که همچنان در صف بلند پناهجویان هیچ پاسخی دریافت نمی کنند. روز سی می ماه، تحصنی از طرف پناهجویان در مقابل کمیساریای عالی پناهندگان اربیل صورت گرفت که بیش از پانصد نفر در آن شرکت کردند. تعدادی از این پناهجویان لبهای خود را برای اعتراض دوخته اند.
یکی از پناهندگان صادق کاظمی که دارای آی دی کارت پناهندگی و برگه پناهندگی و به همراه شماره کیس و قبولی پناهندگی که در تاریخ 05.05.2006 از دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد ژنو-سوئیس صادر شده. او سیزده سال است که در انتظار انتقال بسر می برد. صادق یکی از جدا شدگان مجاهدین از زمان کمپ تیف میباشد که توسط آمریکایی ها بصورت غیرقانونی در کردستان عراق رها شد. با اینکه تمامی اعضای مجاهدین و جداشدگانی که در بغداد بودند منتقل شده اند. صادق کاظمی هنوز در کردستان بجا مانده است. با وجود اینکه او کارت و شماره کیس پناهندگی از دفتر یو ان در ژنو دریافت کرده اما سیزده سال است که تلاش شبانه روزی او برای انتقال به دلیل کارشکنی ها هنوز به نتیجه نرسیده است. او چندین بار دست به اعتصاب غذا زده و هر بار مسئولین کمیساریا به او قول داده اند که در صورت شکستن اعتصاب غذا او را منتقل خواهند کرد.
صادق کاظمی می گوید: مگر من چه میخواهم که بیش از سیزده سال است در اینجا گرفتار آمده ام. انتقال حق من است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر