۱۳۹۸ مهر ۲۹, دوشنبه

نیما و آرزوهایش

نیما ابراهیم زاده با تمام آرزوهایش رفت! فقط بیست سال داشت. نتوانست مخارج درمان سرطانی که به جانش افتاده بود را تهیه کند. همیشه برای تهیه دارو و درمانش مشکل داشت. نتوانست مثل سران هشتاد- نود ساله جمهوری اسلامی در بهترین بیمارستان های غربی بستری شود. آقازاده و خانم زاده نبود. کارگرزاده بود. ژن خوب نداشت! نیما برای همیشه سرش را بر خاک گذاشت و چشم از این دنیا که برایش جز مشقت نداشت، فرو بست. امروز خانواده پدری از دفن نیما در تهران جایی که مادر نیما زندگی می کند، جلوگیری میکنند! میخواهند او را فرسنگ ها دورتر از مادری که شبانه روز جانش را برای فرزندنش گذاشت، دفن کنند! آیا این عدالت است؟ بهنام پدر نیما که خود هشت سال زندانی سیاسی به دلیل فعالیت های کارگری و حقوق بشری و دفاع از کودکان کار بوده، امروز در ترکیه است ، او باید از این عمل ضد انسانی جلوگیری کند؟ و از خانواده اش بخواهد مزار نیما را از مادرش نگیرند تا بتواند اشکهایش را بر آن بریزد! متاسفانه در مملکت جمهوری اسلامی حق تصمیم گیری در مورد فرزند به پدرو خانواده پدر داده شده. زبیده حاجی زاده مادر نیما امروز با انتشار یک ویدئو تقاضای کمک کرده است. تقاضای کمک برای اینکه جسم بی جان نیمایش را دور از او دفن نکنند. آیا انتظار زیادی این مادر دارد؟
نیما جان تمام شد. هر چه درد کشیدی تمام شد.😢. امروز مادرت بدون تو تنها است.
عاطفه اقبال - 21 اکتبر 2019
- خواهش میکنم از بی احترامی به پدر نیما خودداری کنید. پدر نیما خود هشت سال در زندانهای این رژیم ضد انسانی بوده است. بیشک ما در جریان همه آنچه گذشته است نیستیم. اما درخواست زبیده حاجی زاده مادر نیما نباید بی جواب بماند. صدای او را تکثیر کنیم تا شاید پاسخی بیابد. از بهنام ابراهیم زاده می خواهم که خود در حل این مسئله پیشقدم شود.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر