۱۴۰۰ شهریور ۲۱, یکشنبه

تحریف تاریخ به بهانه نوشتن خاطرات ممنوع

 با مهرنوش موسوی علیرغم اختلافات سیاسی- ایدئولوژیک سالهاست در فیسبوک دوست هستم. از سال گذشته چندین بار گفتگویی تند با هم داشته ایم که برایم تاسف بار بود اما امیدوار بودم که بتوان با گفتگوی سالم رابطه را نگه داشت. اما روز گذشته او در صفحه اش در پاسخ کامنتی که من بدون هیچ گونه توهینی نوشته بودم چنان پاسخ هایی داد که خدشه کردن اولیه ترین پایه های یک مجادله سیاسی با بکارگیری تهمت و فحاشی و حذف سیستماتیک پاسخ های من بود.

مهرنوش موسوی در نمونه خود پدیده نادری است. یک شیوه رفتاری در خود حق بینی و حذف مخالف فکری. این شیوه جدید نیست. اما وقتی چنین افرادی در لیست دوستان ما هستند باید با آن تعیین تکلیف کرد. مهرنوش میگوید: "وظیفه ندارد در مقابل آنچه مینویسد، سند ارائه داده و پاسخگو باشد."
قبل از هر چیز لازم است توضیح دهم که من با مجاهدین اختلافات جدی سیاسی-ایدئولوژیکی دارم و همیشه در نوشته هایم آنرا بصورت روشن بیان کرده ام. ولی مجاهدین که جای خود دارند من حتی به دروغ علیه رژیم جمهوری اسلامی نیز همیشه عکس العمل نشان داده ام. از نظر من تحریف واقعیت و حذف سیستماتیک پاسخ ها، بعنوان یک شیوه عمل محکوم است. من اگر مخالف رژیم جمهوری اسلامی می باشم. قبل از هر چیز از شیوه های رفتاری و عملکرد آن در رابطه با مخالفان و منتقدینشان فاصله می گیرم. همانطور که بارها نوشته ام : " من بخود قول داده ام هرگز شبیه آنها نشوم." و به این تعهدم پایبند خواهم ماند.
سابقه امر:
یک - چندی پیش مهرنوش با نوشتن خاطره ای از کردستان نوشت: " تنها رادیویی که آنزمان رو به ایران برنامه داشت متعلق به حزب کمونیست کارگری بوده." در حالیکه این یک دروغ آشکار است. برای همین برای او نوشتم: " رادیوی مجاهد از اولین رادیوهایی بود که روز ۳مرداد ۶۰ در کردستان تاسیس شد. مجاهدین آنزمان از مهمان نوازی زنده یاد قاسملو بهره مند بودند. آنها در کوههای کردستان ایستگاه رادیویی حرفه ای بپا کرده بودند که در سراسر کشور شنیده میشد. ما در زندان یک رادیوی کوچک که مادرم یواشکی به من داده بود را تبدیل به رادیوی چند موج کرده و با پذیرش ریسک، اخبار رادیو مجاهد را بصورت ریز روی دستمال کاغذی نوشته و به بچه های بند منتقل میکردیم." وقتی به مهرنوش موسوی دوستانه یادآوری کردم که حذف رادیوی مجاهدین تحریف تاریخ محسوب میشود. پاسخ شنیدم که "من از مجاهدین خوشم نمی آید و دوست ندارم اسمشان را در خاطراتم ببرم". به او گفتم یعنی وقتی در خاطراتت اسم پاسدارها و خمینی را آورده ای، به آنها علاقه مندی؟ آنروز مهرنوش به بهانه اینکه زیر پست خاطراتش نمی خواهد این موضوعات مطرح شود، با حذف کردن چند کامنت من، نگذاشت گفتگو ادامه یابد. و بعنوان اختتام بحث نوشت : " شر و ورهای مجاهدین آنزمان ارزشی نداشت"!
چندین بار دیگر این شیوه برخورد او در صفحه من تکرار شد. وقتی به او پاسخ میدادم بجای پاسخ به کامنت من، بصورت غیر عادی قهر میکرد. یکبار بعد از یک بحث بجای پاسخ در صفحه بصورت خصوصی برای من نوشت که از من دلگیر شده و دیگر فایده ای برایش ندارد دوست من باشد! برایش نوشتم : " مهرنوش عزیز من راستش برخورد تو را نمی فهمم. خودت می نویسی وقتی پاسخ می دهم دلگیر می شوی! اگر نمیخواهی پاسخ بشنوی چرا می نویسی بنظر من دو طرف بحث باید توان شنیدن حرفهای دیگران را داشته باشند. به هر حال من از گفتگوی انتقادی هر چقدر سخت ناراحت نمیشوم و اساسا اینرا در شان خودمان نمی دانم که با این گونه گفتگو ها بخواهیم قهر و آشتی کنیم. بحث ما سیاسی است و نه فردی. " مهرنوش پاسخی به من نداد.
روز گذشته با کامنتی که من در رابطه با مطلب حجاب او نوشتم، او نه تنها پاسخگوی هیچ کدام از سئوالات نشد بلکه به توهین و فحاشی رو آورد. در نهایت هم چندین کامنت مرا پاک کرد و امکان کامنت گذاری در این پست را بست. با توجه به شیوه برخورد سیستماتیک خانم موسوی با بسیاری از دوستان، مایلم به او پاسخی عمومی بدهم.
خانم موسوی، حذف دیگران از نظر من شیوه ای استالینیستی محسوب میشود. هر سازمانی را میتوان نقد کرد ولی دروغگویی و تحریف تاریخ به بهانه نوشتن خاطرات ممنوع! شما مرتبا به کسانی که سابقا با مجاهدین بوده اند، توهین وار می نویسید که سازمان مجاهدین از ابتدای تاسیس ارتجاعی و ضدانقلابی بوده و ما نیز مرتجع بوده ایم! خانم موسوی، سازماندهی و تشکیلات مجاهدین را کسانی مثل شما هرگز بخواب هم ندیده اند. بچه های مجاهدین (از جمله خود من) در دهه شصت مبارزه جانانه ای با رژیم کرده اند که شما به گرد پایشان هم نمی رسید. مجاهدین با عملیات های بزرگ لرزه به تن رژیم انداخته اند. عملیات هایی که ترس سرنگونی را جلوی چشمان خمینی پدیدار کرد و زهر آتش بس را به گلویش ریخت. بله پیشمرگه های شریف کُرد نیز در کردستان بسیار شجاعانه مبارزه کرده اند. بچه های دیگر گروه های مارکسیستی نیز در زندانها مقاومت جانانه ای کرده اند و حرفهای شما مبارزه و مقاومت آنها را خدشه دار نمیکند اما شما فکر میکنید خودتان به تنهایی محور مبارزه بوده اید. شما فکر میکنید که مارکسیسم و کمونیسم و دفاع از حقوق زنان با شما شروع شده. شما فکر میکنید گروهایی که شما با آنها بوده اید و امروز هزار شقه شده اند انقلابی بوده و مجاهدین از ابتدا اخ و ارتجاعی! بوده اند! مایلم همین جا بگویم: من افتخار میکنم آن زمانی با مجاهدین همراه بودم که تن رژیم از اسم مجاهد خلق چه در میدان مبارزه و چه در زندانها می لرزید. در مورد مجاهدین شما قدرت تشخیص و صلاحیت وارد شدن به این بحث را ندارید. هیچ کس بهتر از خود ما نقاط قوت و ضعف آنها را نمی شناسد. گروه هایی که شما در آن بوده اید از مشتقات همان گروه هایی هستند که بر سر در روزنامه هایشان می نوشتند: "پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید." با چنین تفکری است که کشتن مجاهدین مجاز میشود. این همان دیدگاهی است که تاریخ آغاز کشتار سال 67 را بدلیل شروع اعدام مارکسیست ها ماه شهریور میداند و نه مرداد ماه که مجاهدین را قتل عام کردند. من 15 سال پیش موضع سازمان شما را در این رابطه نقد کرده بودم. این همان دیدگاهی است که از آن تقی شهرام و بهرام آرام بیرون می آید که از کودتای خونین در درون سازمانی که رهبران و بسیاری از اعضای آن در زندان هستند ابایی ندارد و با دست باز اعضای مخالف را به دلیل مارکسیست نشدن به آن شکل فجیع میکشد و آتش می زند. این ته اندیشه مهرنوش موسوی ها است. من در برابر چنین اندیشه ای ایستاده ام و نه در برابر یک فرد. مسلما هر نیرویی که در صحنه مبارزه بوده است، اشکالات و انتقادات فراوانی هم داشته اند. آنها یکسری جوان پرشور بودند که با گرایشات مختلف مذهبی و مارکسیستی به آنچه باور داشتند قیام کردند و پا در مبارزه گذاشتند تا سکوت را بشکنند. مجاهدین در این مسیر اشتباهات فاحشی کرده اند اما اشتباهات فجیع جنبش مارکسیست -کمونیستی نیز ضربات شکننده ای به مقاومت مردم ایران وارد کرد. رهبرانی مانند فرخ نگهدار که سازمان چریکهای فدایی به آن گستردگی را هزار شقه کردند. امروز امثال مهرنوش موسوی ها حرف جدیدی ارائه نمی دهند فقط ماهیت اصلی خود را در ادامه همین چپ روی های کودکانه رو می کنند. برای همین خطرناک هستند و باید مقابل آنها ایستاد. اگر دیروز فدایی ها قاطعانه مقابل تقی شهرام و بهرام آرام موضع گیری کرده بودند امروز شاهد از هم پاشیدگی این سازمان گسترده نبودیم.
خانم موسوی، مرز شما بین با خدا و بی خدا است. بین اسلام و مارکسیسم است. افتخار میکنم در سازمانی عضو بوده ام که بنیانگذارش از همان ابتدا به روشنی گفت: "مرز ما بین بی خدا و با خدا نیست. بین استثمار کننده و استثمار شونده است." سازمانی که با تمام فشارهایی که آخوندها در زندان آوردند تا بخاطر کودتای ننگین مارکسیستی درون سازمانشان بین خود و فدایی ها مرز بکشند، اینکار را نکرد و با حمایت از مارکسیست ها در زندان در مقابل آخوندها به این شیوه نادرست پشت کرد. در حالیکه مارکسیست ها کوچکترین اطلاعیه ای در محکوم کردن این کودتای ننگین نداده بودند. مجاهدین آنزمان با مارکسیست ها در آن شرایط سخت مقابله به مثل نکردند تا الویتشان همچنان مبارزه باشد.
باز هم در بعد از انقلاب وقتی رفسنجانی از مجاهدین خواست که در حذف مارکسیست ها با آنها همراه شوند و جای خود را در حکومت داشته باشند. مجاهدین بصورت قاطع رد کردند و به این خفت تن ندادند. این موضع گیری ها و پا فشردن بر پرنسیب ها در تاریخ واقعی مردم ایران همیشه خواهد ماند. از اشتباهات استراتژیکی و تشکیلاتی مجاهدین بسیار گفته شده و باز هم گفته خواهد شد. اما این بحث صلاحیت و سواد سیاسی می خواهد که شما با هوچی گری نمی توانید به آن بپردازید.
اما در انتها، خانم موسوی، پاک کردن بسیاری از پاسخ های من در صفحه تان، نشان میدهد که شما هر جا که در پاسخگویی کم بیاورید به حذف متوسل می شوید. شما چندی پیش عکس بزرگ شاهد علوی را با این نقد گذاشته بودید که شاهد علوی با حذف کامنت شما، پاسخگوی سئوالتان نبوده است. در حالیکه خودتان دقیقا همانگونه عمل میکنید. شما ثابت کردید که به حداقل پرنسیب های یک گفتگوی سیاسی پایبند نیستید.
این بخشی از نوشته تزئینی شما در معرفی خودتان میباشد، کاش به آن وفادار می ماندید: "در مباحث زیادی شرکت نمیکنم، تبلیغ یک رادیوی آلمانی الگوی من هم هست. « هر کس شنونده خوبی است، حرف زیاد برای گفتن دارد» اما اگر شرکت بکنم، یا فضایی را اینجا باز کنم که همگی شرکت کنند، اصلم بر احترام است. از نظر من عصبیت، تحقیر و خشونت کلام جزو استدلال نیست. این روش بحث روشنفکر جهان سوم و تحت اختناق است. لازم نیست کسی داد بزند، به حرمت فرد توهین کند. من الان و در موقعیت فعلی چپ ایران راستش احترام به فرد، الگو درست کردن از مجادلات فکری و سیاسی به شیوه غربی و مدرن را لازمتر از حتی خود مواضع سیاسی میدانم. احترام که نبود، بحث به یک سنت هم نمی ارزد."
به مجادلات کلامی مهرنوش موسوی با دیگران در پست هایش مراجعه کنید تا متوجه شوید که این خانم به همین گفته خودش یک ذره باور ندارد.
تناقضات رفتاری مهرنوش موسوی بسیار است. او فکر میکند با قلدری در بحث و زدن بر سر مردان یک فمینیست دو آتشه است. چندی پیش در صفحه اش نوشت: " من به هیچ زنی که حجاب بر سر داشته باشد احترام نمی گذارم بجز مادر ستار بهشتی"! امروز صفحه اش پر شده از عکس های زنان افغان که همگی حجاب به سر دارند یا عکس با حجاب مادر نوید. اینها برخوردهای اپورتونیستی می باشد. تناقضات آشکار در حرفهایی که انسجام ندارد و خود را حق مطلق می داند. او در مورد من متوهمانه می نویسد، به دلیل حجاب بر سر داشتنم در ایران لاجرم مرتجع و عقب مانده بوده ام و او چون مارکسیست بوده مترقی و پیشرو! در حالیکه من با همان حجابم در ایران سال 59 به خواستگاری همسرم در یک جامعه سنتی دست می زنم. و او هنوز بالاترین آرزو و رمانتیزم زنانه اش آنگونه که خودش در کامنتی نوشته، زانو زدن یک مرد در مقابلش برای خواستگاری است! البته که مهرنوش موسوی از اینگونه خاطرات من زیر چشمی رد می شود تا مبادا رمانتیزم فکری اش ضربه بخورد. او متوهمانه فکر می کند همه ی زنان افغانستان که ضد طالبان در خیابانها هستند کمونیست شده و مسئله شان فقط حجاب است. مهرنوش موسوی خودش را در پوشش مخالفت با حجاب و اسلام پنهان کرده است اما اتفاقا از هر مذهبی دیگری مذهبی تر عمل میکند. حجاب فقط روسری و چادر نیست. حجاب آن استتاری است که چنین کسانی روی خود می کشند تا نبینند. نشنوند و براحتی تحریف کنند.
خانم موسوی، استفاده مداوم کلمات لاتین در نوشته نشانه باسوادی نیست. نشانه گم کردن هویت است. "مامنت" مترادف فارسی اش "لحظه" است. "کانسپت" یعنی "ایده". تمام کلمات لاتین که شما در نوشته هایتان به کار می گیرید مترادف فارسی دارد.
قبل از دفاع از حقوق زنان و قبل از ادعای مبارزه برای آزادی باید الفبای آنرا آموخت و بکار برد. شما از درک اولیه ترین این پرنسیب ها عاجز هستید. شما بقول لنین دچار چپ روی کودکانه هستید. من متاسفم برای این طرز تفکر. با این نوشته به این بحث چندین ساله خاتمه می دهم. شما را از لیست دوستانم حذف نکردم تا حق پاسخ تان را نگرفته باشم. اما برای دوستی های مجازی نیز حداقل های یک رابطه درست لازم است وگرنه بهتر است به آن پایان داده شود.
عاطفه اقبال - 12 سپتامبر 2021
- لازم به توضیح است که من در میان مارکسیست ها دوستان واقعی و مجازی زیادی دارم که رابطه مان همیشه علیرغم اختلافاتمان احترام آمیز و دوستانه بوده است.
-دوستان لطفا از گذاشتن کامنت های توهین آمیز به فرد خودداری کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر