۱۳۹۹ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

گزارش تکان دهنده یک مجله فرانسوی

 در شماره آخر مجله فرانسوی Elle گزارشی تکان دهنده از یک دختر ایرانی بنام "میترا حکمت" که در پاریس زندگی میکند، درج شده.  میترای سی و پنج ساله از کودکی خود سخن می گوید. دردی که در تک تک کلمات او موج می زند در وجود خواننده مطلب نیز جاری میشود. میترا قبل از مصاحبه با این مجله فرانسوی در صفحه فیسبوک خود نوشته بود: "اولین بار که پدرم به من تجاوز کرد، سه سال داشتم. بعد چهار و بعد پنج سال. مردی که قرار بود مرا حفاظت کند، کسی که به من زندگی داده بود. خود را محق دانسته بود که زندگی مرا ویران کند. در ده سالگی همه چیز تمام شد. من یک دختر نوجوان بودم و این بدن جدید دیگر او را جذب نمیکرد."

میترا انگیزه سخن گفتنش را به خبرنگار اینگونه توضیح میدهد: "من امروز شهادت می دهم برای اینکه هر کس بتواند تاثیر فاجعه ای که میلیونها نفر در سراسر دنیا با آن روبرو شده اند را ببیند. من این شانس را داشتم که در مسیر درمانم کسانی قرار گرفتند که تجربه رسیدگی به چنین زخمهایی را داشتند. من امروز به اینکه زنی قوی هستم که روی پاهای خود ایستاده ام افتخار می کنم و میخواهم  به کسانی که نیاز به باور داشتن دارند، کمک کنم. برای اینکه عظمت دردهایی که متحمل شده اند، شنیده شود. تا با همراهی ما بتوانند جسم و روان خودشان را دوباره بسازند. من به درمان خودم تا لحظه مرگ ادامه خواهم داد. اما دیگر بر شانه هایم  شرم را حمل نخواهم کرد."

فقط سه نفر از نزدیکان میترا از این جریان باخبر بودند. اما چه خواهند گفت، همکاران و دوستانش؟ دوستان قدیمی مدرسه اش؟ اما او بعد از نوشتن در صفحه فیسبوکش میگوید: " احساس آزاد شدن دارم . احساسی که آغشته است به ترس از اینکه آزاری به اطرافیانم رسانده باشم. و ترس از متهم شدن به دروغگویی توسط پدر.  پدری که همیشه بصورت قاطع همه چیز را تکذیب کرده است. و اینکه میترا هرگز نخواسته  از پدرش شکایت کند.  او میگوید: " سوژه ای آنقدر باور نکردنی که هیچوقت نمی شود فهمید، دیگران چه عکس العملی نشان خواهند داد.  در خانواده ما این مسئله حیرت انگیز و یک شوک  بود. دردی بزرگ که مادرم هرگز از آن بیرون نخواهد آمد. دردی که من میترسم آنرا بیدار کنم. تجاوز خانوادگی محکوم به سکوت است. تا که از آن حرف بزنیم احساس گناه میکنیم، از اینکه باعث ناراحتی شده ایم.

وقتی میترا در صفحه فیسبوکش با کامنت نفراتی مواجه می شود که تجربه او را دارند. با چشمانی اشک بار میگوید: "باور نمیکردم که مرا باور کرده باشند.  عجیب است این همه همدردی. من سعی میکنم آنها را بپذیرم اما ساده نیست."

زن جوان بعد از یک کار طولانی با روانپزشکان – سه بار در هفته به مدت یازده سال - امروز بهبود یافته است. او ادامه میدهد: " سکوت بعضی از اطرافیانم مرا نگران می کند.  آنقدر آزار و خیانت دیده بودم که روی اینکه روزی مرا باور کنند، خط کشیده بودم. دوست داشتم این گرمای انسانی را نه سال پیش زمانی که شروع به حرف زدن کردم ، احساس می کردم. آن زمان که از افسردگی عمیق به تختم زنجیر شده بودم. چیزی که امروز مرا خوشحال می کند این است که مرا شجاع می دانند و برای اینکه واقعا حرف زدن در این رابطه شجاعت لازم دارد."

میترا می گوید نباید در این مسئله در جا بزنیم. او ترجیح می دهد نجات یافته ای باشد که گفتارش به بیداری وجدانها کمک خواهد کرد. او میگوید: "نبودن یک چتر حمایتی برای کودکان تهوع آور است. "

با خواندن این مطلب تمام وجود من به لرزه درآمد. آیا حقیقت دارد؟ چگونه می شود به کودکی بی پناه آزار رساند. به او تجاوز کرد. زندگی و آینده او را به این راحتی ویران کرد. آنهم توسط کسی که آغوشش باید پناهگاه گرم و امن کودکانش باشد. پدر و مادری که به کودکانشان آزار می رسانند، مرتکب جنایت شده اند. نباید از این مسئله بسادگی عبور کرد. بله بیشک تجاوز خانوادگی یک مشکل اجتماعی است. سیاسی بودن پدر، ماهیت آنرا عوض نمیکند. بلکه در صورت درست بودن اتهام، این جنایت  را کریه تر و تهوع آورتر می کند. آغشتن بهترین سالهای زندگی یک کودک به احساس گناه و درد جنایت ضد بشریت است.

اما هرگز فراموش نکنیم که در این رابطه نباید یکطرفه قضاوت کنیم. باید حرفهای پدری که اکثر ما می شناسیم را هم بشنویم و  و قبل از قضاوت کردن و محکوم کردن یکطرفه به او فرصت دفاع بدهیم. اگر با گرایشات سیاسی او مخالفیم اینرا دست آویز حمله قرار ندهیم. برای همین است که من چند روز در انتشار این ترجمه دست نگه داشته ام تا مطمئن شوم که به این خانواده آسیبی نمی رسانم. اگر امروز تصمیم به انتشار گرفته ام بخاطر این است که معتقدم همه ی فریادها باید انعکاس یابند. اما قبل از انتشار سعی کردم تا جایی که امکانش وجود داشت، صحبت های طرفین را بشنوم. میدانم که حرف زدن از مسائلی که در خانواده اتفاق می افتد، ساده نیست. بسیاری در این رابطه دست به خودکشی زده اند. بسیاری در خاموشی ویران شده اند. چون تصمیم حرف زدن یا نزدن در رابطه با آن بسیار سخت است. ملاحظه دیگر افراد خانواده و اینکه نمی خواهیم آنها را متلاشی کنیم. برای همین است کسی که در دو راهی این تردید بلند میشود و فریاد میزند. مطمئنا راه دیگری نیافته است. این فریادها باید انعکاس یابد تا تجربه ای باشد برای اینکه بدانیم : سکوت در رابطه با هر گونه تجاوزی هرگز بهترین راه حل نیست. پاسخ ندادن به اتهام تجاوز هم راه حل نیست. 

من اسم این پدر را نمی نویسم چون در نوشته میترا حکمت به نام او اشاره نشده است. اما اگر آقای حکمت  در این رابطه پاسخی منتشر کند، آنرا هم بنا به اصل پاسخگویی حتما منتشر خواهم کرد.

عاطفه اقبال – 2 فوریه 2021

#Metoolnceste

مجله فرانسوی  Elle به معنی او – صفحه 15  شماره 3918  انتشار : 22 ژانویه 2021

پی دی اف مجله فرانسوی

پاسخ آقای بیژن حکمت به زبان فرانسوی:

A propos des déclarations de ma fille Mitra
Les déclarations de Mitra sur Facebook et ELLE ont déjà fait le tour du monde et tous ceux qui me connaissent de loin ou de près sont au courant. Ils demandent ma réaction que voici :
Ma fille Mitra a déclaré publiquement que j’ai lui porté atteinte sexuellement de l'âge de trois à dix ans. Il ne s’agit pas d’un mensonge inventé dans le but de me nuire, ni d’une invention impulsée par le mouvement actuel de la juste lutte contre le viol et l’inceste, mais il procède d’une mémoire reconstituée, découverte il y a 8 ans dont elle a souffert terriblement. Cette « découverte » m’a infligé également une souffrance inouïe et un deuil que je porte encore.
Or aujourd’hui les analystes considèrent que l’émergence de « souvenirs » oubliés doit être accueillie avec beaucoup de prudence surtout quand les faits n’ont pas été connus ni reconnus par l’entourage proche et qu’il n’y a aucune preuve tangible. Ma fille aînée ainsi que les amis proches de notre famille ne soutiennent pas ces accusations et n’ont jamais rien constaté pouvant les confirmer.
Je ne souhaite pas développer ici le sujet de la fragilité psychologique et des souffrances qui poussent sa mère à soutenir ces propos sans avoir rien remarqué elle- même. Mitra m'écrivait déjà il y a huit ans : « Je pense que tu n'imagines pas à quel point je porte les névroses et les angoisses de maman en moi.»
A ce stade ce n’est qu’un débat contradictoire devant la justice qui peut établir juridiquement la véracité de ces accusations. A défaut d’une enquête par le parquet de Paris et/ou la plainte de ma fille pour agressions sexuelles, j’ai le choix de porter plainte pour diffamation. J’y réfléchis. Je l'aurais déjà fait si je ne craignais pas l'impact pénible d'une procédure juridique sur ma fille aînée et d’autres proches qui devraient répondre aux enquêteurs et témoigner devant les juges. Mais je crains surtout l’effet désastreux d’un jugement négatif sur Mitra qui a soigné ses plaies et qui est aujourd’hui une femme debout et forte. J’ai peur de remuer le couteau dans la plaie car elle reste toujours ma fille que j’aime avec un bel avenir devant elle.
Je souhaite conclure en précisant qu' il ne sert pas une juste cause que de s’ériger en juge et jury sur les réseaux sociaux, de condamner et punir sans tenir compte de la présomption d’innocence ni d'éventuelles conséquences légales.

لینک و نظرها در فیسبوک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر