۱۴۰۱ آذر ۱۴, دوشنبه

بازگشت به فیسبوک بعد از محدودیت یکم

 سلام بچه ها، من برگشتم

امروز بالاخره فیسبوک محدودیتش را برداشت. یک ماه محدودیت پست گذاشتن در فیسبوک برایم تجاربی داشت که میخواهم با شما در میان بگذارم. من این صفحه را در بحبحوحه قیام سال ۸۸ راه اندازی کردم با هدف تبدیل صفحه ام به رسانه. آن زمان فیسبوک که چند سالی بود تاسیس شده بود جنبه سیاسی نداشت و محلی برای دوست یابی بود. قبل از فیسبوک، وبلاگ بود که من نیز در آن فعال بودم ولی به نسبت شبکه های مجازی امروزه بُرد محدودتری را داشت. بهره گیری از فیسبوک در آن روزها در جهت رساندن صدای مردم بسیار کارساز بود. یادم هست که صفحه ی مرا در اخبار ساعت هشت شب تلویزیون جمهوری اسلامی نشان داده بودند، با این تیتر که مردم را به اغتشاش دعوت میکنم.
به مرور زمان فیسبوک برای من حکم خانه مجازی را پیدا کرد. وقتی شب پای کامپیوتر می نشینم و چهره های آشنای شما را می بینم برایم شعف برانگیز است. در این مدت فعالیت هایم در توئیتر و اینستاگرام را افزایش دادم. و بخصوص در توئیتر که نقش بسیار جدی در شرایط انقلاب جاری ایران دارد، فعالیتم را ادامه خواهم داد.
اما تجربه ام: مشکل از آنجا آغاز شد که من در پیج خودم یک ویدئو که فیسبوک آنرا خشونت آمیز تشخیص داد گذاشتم. فیسبوک آنرا حذف نکرد بلکه روی آن یک آفیش حساس بودن چسباند. اما پیج و صفحه مرا در پست گذاشتن محدود کرد. من خودم آن ویدئو را حذف کردم چون طبق تجربه ای که داشتم می توانست دوباره برایم مسئله ایجاد کند. یکی از دوستان با همین مشکل روبرو شده و فیسبوک روی ویدئوی او نیز فقط یک آفیش حساس بودن نصب کرده بود. بعد از یکماه محدودیت پست گذاشتن وقتی به صفحه اش بازگشت. فیسبوک دوباره او را بخاطر همان ویدئو یکماه دیگر محدود کرد! یعنی صفحات مجازی با همه مثبتات، بازی های دارند که نباید درگیر آن شد. اشاره ای بکنم ه اینکه این مشکلات از زمانی آغاز شد که نام فیسبوک را تبدیل به متا کردند با قوانین جدید.
توصیه من این است که اگر ویدئویی مشکل دارد حذفش کنید و دندان شر را بکنید. استانداردهای فیسبوک را چه قبول داشته باشید و چه نداشته باشید، باید رعایت کرد. چون وقتی صفحه را می بندد دیگر هیچ اعتراضی کارساز نیست. بخاطر اینکه شما با فرد طرف نیستید با کامپیوتر و برنامه داده شده به آن طرفید که نمیتواند استدلال کند. واقعا نمی ارزد. بخصوص در شرایط فعلی اگر میخواهید از فیسبوکتان به عنوان رسانه استفاده کنید. باید چاله های آنرا شناخت تا در آن نیفتیم.
امروز مصادف شد با فراخوان سه روزه بچه های داخل ایران. از امروز صبح بچه ها در خیابانها هستند. بیش از پنجاه شهر در اعتصاب بسر می برند و هر روز این اعتصاب فراگیرتر می شود. من امروز یک امید هر روز در وجودم شعله ور تر می شود و آن امید به سرنگونی و دیدن ایرانی آزاد. اما پنهان نمیکنم که نگران هستم. نگران بچه هایی که در خیابان با یکی از هولناکترین جلادان قرن دست و پنجه نرم می کنند. نگران بچه هایی که در زندان زیر شکنجه و حکم اعدام هستند. با خانواده هایی که عزیزانشان را به خاک می سپارند غمگین می شوم. با خشمشان خشمگین. و میدانم که هنگامه عزا نیست که وقت برخاستن است. ما مردمی هستیم که حتی برای سوگوار بودن هرگز زمان نداشته ایم.
باز هم میگویم که خوشحالم از بازیافتن شما. از استقرار دوباره در خانه مجازیم و اینکه می توانم پنجره را رو به رهگذران خیابان فیسبوک باز کنم. باز هم آرزوی همیشگی ام که اینروزها به آن یقینی روشن دارم را تکرار میکنم. اینکه روزی نه چندان دور، نه چندان دیر دست در دست یکدیگر در میدان آزادی برقصیم. آن روز امیدوارم که تمامی بچه هایی که امروز در خیابانها هستند و تمام یارانمان در زندانها نیز حضور داشته باشند و این جدایی سخت سالیان ما در داخل و خارج از کشور به پایان برسد.
دوستتان دارم.
عاطفه اقبال – ۱۴ آذر ۱۴۰۱
- البته خود هم به شکلی تست است که ببینم پست مرا می بینید یا نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر