شرم کنید، آنقدر شرم کنید تا بمیرید با این بلایی که بر سر ملت آورده اید. بمیرید برای ذلتی که این مردم را به آن گرفتار کرده اید. گاهی انسان دلش می خواهد سرش را بگذارد زمین و بمیرد از این همه جنایت در حق این مردم فقیر و بی پناه......پیرمردی در روستایی دور در اطراف سوادکوه در آتش زنده زنده سوخته است چون بروی روستایش آب را بسته اند و آب جیره بندی است! چون هم روستائیانش که برای نجات او بسیج شده اند نتوانسته اند با دست خالی آتش را خاموش کنند! و شاهد ضجه های او در میان آتشی که به جانش افتاده بوده اند! چون بی غیرتان و جانیانی چون خامنه ای و همقطارانش بر این مملکت حاکم هستند! چون عده ای باید در قصرها و خانه های آن چنانی با پول خون این مردم زندگی کنند و این مردم همچنان در آتش بسوزند... شرم کنید آنقدر شرم کنید تا بمیرید....امشب احساس می کنم آتش به جانم افتاده است! قلبم درد می کند! کی این شب سیاه به پایان می رسد!؟
عاطفه اقبال- 24 فروردین 94 - 13 آوریل 2015
Vous, Efat Eghbal, Ahmad Moghimi et 123 autres personnes23 autreCommentaires
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر