آتنا دائمی از زندان اوین نامه ای در رابطه با چگونگی دستگیری اش نوشته است. آتنا صدای تمامی کسانی است که صدایشان را در گلو خفه کرده اند. کودکانی که در سرما و گرما در خیابانها می خوابند و هیچ پناهی ندارند. صدای آنهایی که در زیر بار فقر و بیدادگری له شده اند. او اینهمه را نمایندگی می کند. آتنا انعکاس صدای عدالت خواهی مردمی است که نمیخواهند تا ابد به سکوت تن در دهند. صدای آتنا باشیم. صدای آرش که در سکوت به سوی مرگ میرود. صدای گلرخ که خاموش شدن تدریجی آرشش را به چشم می بیند. صدای نرگس محمدی که بدور از فرزندانش در بند است. صدای زندانیانی که جرمشان فقط عدالت خواهی است و نه دزدی و تجاوز و قتل و جنایت که اگر این چنین بود در زیر عبای خامنه ای امان می یافتند و هیچ کس جرات دستگیری شان را نداشت. آتنا با شجاعت ایستاده است و میگوید : رمز ماست ایستاده مردن! اما ما به آتناهای زنده نیاز داریم. نگذاریم زندانیان سیاسی را ذره ذره از پا درآورند. آزادی آنها را فریاد بزنیم. آتناها را تنها نگذاریم. اعتراض کنیم که هر کدام از ما یک فریاد هستیم و می توانیم سکوت را با گره زدن فریادهایمان بشکنیم!
عاطفه اقبال - 1 دسامبر 2012
نامه آتنا دائمی از زندان اوین
من آتنا دائمی از داخل زندان اوین مینویسم. زندانی
که شده جایی برای عاشقانی که جز انسان و انسانیت دغدغه دیگری ندارند و زندانی
سیاسی، عقیدتی و امنیتی خوانده میشوند. مجرمان حقیقی آزاد هستند. لطفا مزاحمشان
نشوید که زنان و مردانی از جنس شرافت در سلولهای سرد و یخ زده زندان مشغول
گذراندن حبس اند.
امروز ۶ آذر ۹۵ به خانهمان
هجوم آوردند، نه در حال تجاوز به دانش آموزان بودم و نه در حال اختلاس و صدور حکم
قتل و نه فراری، بلکه فقط خواب بودم! پدر و مادرم مسافرت بودند.
روز پنجشنبه
۴ آذر ۹۵ از
دادگاه انقلاب تماس گرفتند و گفتند احضاریه را میخواهند ارسال کنند و آدرس
خواستند. اما کسانی که با نام قرآن و دین اسلام مجوز هرگونه ظلم را برای خود صادر
کردند، برخلاف عرف و شرعشان دروغ گفتند و به جای احضاریه ۳ مامور برای بازداشتم فرستادند. سه ماموری که زنان را
در خیابان به جرم بد حجابی بازداشت میکنند تا مبادا اسلام به خطر بیافتد
اما به حریم خصوصی من تجاوز کردند و نظارهگر بیحجابیام بودند تا مبادا فرار
کنم! طبق قانون باید احضاریه می دادند و حداقل ۵ روز فرصت برای اینکه خود را به زندان معرفی کنم و
اگر هم نمی رفتم میبایست ماموران زندان و اجرای احکام برای بازداشتم میآمدند، نه
سه مامور از سپاه ثارالله.
در را باز
کردیم و حکم خواستیم، حکمی نشان ندادند، گویی برای بازداشت یک جنایتکار فراری آمده
بودند و به داخل خانه حمله کردند. مجدد از آنها حکم خواستم که به سویم حمله کردند.
زنی که شرم دارم نام او را زن بگذارم، اقدام به ضربوشتم من کرد، وقتی خواهر
کوچکترم دخالت کرد به سینه او هم کوبید. مامور مرد هم که آبروی مرد را میبرد،
اقدام به استفاده از گاز فلفل برای یک زن بی سلاح و دفاع نمود. با ۱۱۰ تماس
گرفتم اما کجای ایران مجریان قانون طرف قانون را میگیرند؟ مرا بازداشت کردند و
بدون خداحافظی از پدر و مادری که در سفر بودند، مرا با چشم بند و دستبند راهی
زندان اوین کردند. در راه مدام تهدید به پرونده سازی کردند و گفتند: آشی برایت
می پزیم که دیگر فکر بیرون آمدن از زندان را از سر بیرون کنی.
بدانید و
آگاه باشید!
صدای آتنا دائمی با این کارهای ظالمانه و ناعادلانه شما خفه نمی شود. خود
را خسته نکنید و فراموش نکنید که رمز ماست ایستاده مردن!
آتنا دائمی یک نفر است، اما هزاران آتنا دائمی در بیرون زندان، صدای
مظلومیت زندانیان سیاسی خواهند بود.
شکایت از
سه مامور متجاوز را تحویل قاضی اجرای احکام دادسرای اوین دادم، گفتند حق ضربوشتم
نداشتند و قول پیگیری دادند. ببینیم و تعریف کنیم.
آتنا
دائمی – ۶ آذر ۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر