مادر ابراهیم کتابدار میگوید: رفتم اداره اطلاعات پرسیدم، چرا بچه منو کشتید؟ گفتند، خوب کردیم کشتیم. نمیذاریم مراسم بگیری. من حالم خراب شد. از بچه هام ترسیدم. بچه هامو می خواستن ببرن. آقامو کشیدن بردن. نگذاشتند مراسم بگیریم!
این صحنه ای است که این مادر بعد از کشته شدن پسرش ابراهیم در مقابل خانه توسط یک تک تیرانداز توصیف میکند. آیا همان صحنه هایی نیست که آخوندها یک عمر برای مردم از عاشورا ساخته اند؟ در داستانهای این جماعت حداقل یزید به خانواده حسین حرمت گذاشت. اما این ها از شخصیت خیالی روضه هایشان هم جنایتکارترند. باشد که خشم مردم بن و بنیادشان بسوزاند.
عاطفه اقبال - 25 آبان 99
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر