۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

مصاحبه ها و بیانیه های بتول خانم - بتول سلطانی-

اینروزها در سایت های وزارت اطلاعات ترهات زنی بنام بتول سلطانی حلوا حلوا می شود. قبل از هر چیز بهتر است چند خطی در مورد این خانم از نوشته های خود او بیاورم : 

بتول سلطانی 45 ساله که اهل اصفهان می باشد.در سال 65 ازدواج کرده و به همراه همسرش به عراق می آید که به سازمان مجاهدین ملحق شود. بنا به نوشته های خودش ، از همان اول تمام مراحل پیوستن و مبارزه در سازمان مجاهدین را بطور اجباری و ناخواسته! طی کرده و همیشه از شوهرش  در این زمینه پیروی کرده و 21 سال! به اجبار در سازمان مانده است! البته تعجب اینجا است که این خانم  که تاکید میکند حدود 4 سال در انگلستان بنا به مسئولیت سازمانی اش مشغول فرا گرفتن آموزش های کامپیوتر بوده و امکان آنرا داشته  که از چنین اجباری بگریزد چرا دوباره به عراق بازمیگردد و آنجا تا رده فرماندهی یگان و سپس شورای رهبری را طی میکند!  بالاخره در سال 2006 از سازمان جدا شده، به ایران میرود و در آنجا برای مبارزه با مجاهدین! بنیادی بنام سحر را – البته با طرح و  یاری وزارت اطلاعات رژیم – بپا میکند.  ایشان بعد از  توجیه شدن توسط ایادی رژیم  دوباره به عراق برمی گردد که اینبار بر ضد مجاهدین بکار گرفته شود.

با توجه به  نکات ذکر شده در بالا، من اصلا طرف صحبتم بتول سلطانی یعنی زنی ضعیف النفس که بنا به تاکید خودش همیشه زیر اجبار عمل کرده، نیست. چون بنا به شخصیتی که این خانم از خودش ارائه میدهد همه چیز را فقط با اجبار می پذیرد و الان هم زیر فشار وزارت اطلاعات هر لجن پراکنی که لازم باشد انجام میدهد. برای همین همیشه عروسکی دردست این و آن خواهد بود و چنین عروسکی قابل پاسخگویی نیست. من فقط در این نوشته می خواهم تناقضات کار اطلاعاتی رژیم را که از ترس سرنگونی به نشخوار اراجیف هزار باره اش پرداخته، اشاره کنم.

تا اینجا پروسه ی تغییرات انقلابی این خانم از مبارز بودن تا مامور وزارت اطلاعات کاملا مشهود است. ایشان تازه بعد از بیست و یکسال مبارزه – البته به گفته خودش اجباری ! – چشمهایش ناگهان به جمال بی همتای آخوندها باز شده و می بیند که باید اینبار در کنار آنها علیه همسنگران سابق خودش بجنگد! تا امروز هم  رژیم  که فکر کرده تافته جدا بافته ای گیرش افتاده است، او را بسیار آنتنی کرده و بر علیه مجاهدین نزد این نماینده و آن نماینده اروپا می فرستد. این بتول خانم که به لحاظ شکل ظاهری هم هر روز تغییرات کیفی میکند. امروز خود را نماینده کسانی می داند که از طرف رژیم در مقابل درب اشرف شبانه روز به آزار و اذیت بچه های اشرف مشغول هستند و برای آنها پیام های آنچنانی می فرستد! که هر چه بیشتر در بلندگوها دشنام بدهید، بر طبل بکوبید و آرامش و قرار را از مجاهدین اشرف بگیرید!  به این ترتیب می خواهد به ماموریت انقلابی اش ! یعنی جدا کردن بچه های اشرف از مجاهدین نائل آید.

 اما با توجه به اینکه در این مدت تمام پروژه های رژیم در این رابطه بدون جواب مانده ... رژیم میخواهد به هر ترتیب زهرش را به مجاهدین بریزد. برای همین  اینبار این خانم در ماموریت جدیدش به این کمر بسته که به اصطلاح زیر آب مجاهدین را با داستانهای تهوع آور جنسی از نوع مورد پسند آخوندها بزند. اما این پروژه جدید بقدری افتضاح است که صدای دیگر مخالفان مجاهدین هم در خارج کشور هم درآمده. در این رابطه جواد فیروزمند طی نامه ای به بتول سلطانی می نویسد :

"قبل از هر چیز باید بدانیم که اگر نقد یا بازبینی راجع به مطالب افراد جداشده صورت نمی گیرد دال بر تایید فرد یا گفته ها و نوشته های او نیست!... اجازه دهید صریح تر بگویم.سخن اصلی ام بیشتر با خانم بتول سلطانی است. خانم سلطانی ، در این مدت تقریبا اکثر مقالات و مصاحبه هایتان را مطالعه کرده ام.از نظر من بخشی واقعی،بخشی بازتاب ذهنی و بخشی دیگر غیر واقعی است. در آخرین مصاحبه شما با کانون ایران قلم ،بیان شما راجع به برخی جانباختگان درون فرقه مجاهدین نه تنها درست نیست بلکه نازل کردن برخی وقایع تاریخی آنان نیز تلقی می شود. مثلا در رابطه با واقعه کشته شدن خانم "نزهت ارزبیگی"، "مرضیه علی احمدی" و سه عضو دیگر مجاهدین که در اطلاعیه 30 فروردین1382 مسعود رجوی ذکر شده ،مطلب شما کاملا غلط و غیر واقعی است. چرا که شخصا در آنروزها ، درهمان حوادث و در همان نقاط ،حاضر و ناظر بر اتفاق بودم و موضوع دیگری بود که نیاز به بیان آن در اینجا نیست. این نمونه غیر واقعی در گفته های شما، تنها نمونه مورد اشاره من نیست.پیش از این نیز روی برخی اتفاقات درون مجاهدین انگشت گذاشته اید که واقعی نبوده و می تواند منجر به همان نتایج زیانبار شود که قبلا اشاره کردم. "

جواد فیروزمند در جایی دیگر با اعتراض به حرفهای بتول سلطانی مینویسد که "بجای انرژی گذاشتن سر مسایل جنسی که در مجاهدین وجود ندارد به پروژه جنایت علیه بشریت! ضد مجاهدین بپردازید که بیشتر اثر دارد!"

معلوم است که آش بسیار شور شده تا اعتراضاتی این چنینی را نیز برانگیخته است. قضیه این است که بتول خانم اینبار دیگر افتضاح ببار آورده  و در پیامی تاریخی ! به  کسانی که مقابل اشرف تجمع کرده اند، گفته است  که می خواهد افشاگری های جدیدی بر علیه رهبران مجاهدین انجام دهد.

ولی با توجه به اینکه وزارت اطلاعات عجله داشته است. نتوانسته حرفهای سال قبل بتول خانم  در این رابطه را روی اینترنت از بین ببرد. و تناقض آشکار بین حرفهای دیروز و امروز او را نیست و نابود کند.

البته الان دیگر برای اینکار بسیار دیر است .

 بتول سلطانی، اما، که این بیانیه شور انگیز! در مورد رابطه های جنسی رهبران مجاهدین و بویژه مسعود را بعنوان یک افشاگری جدید! در بوق کرده است، دم ملا را آشکار میکند و  از روی کاغذ خواندن  و تپق زدن ها مکررش نشان میدهد که نوشته مستقیما از کجا برایش دیکته شده است! لابد بتول خانم که همیشه خودش را در اجبار دنبال کردن همسرش تا قرارگاه های مجاهدین و بعد هم مجبور به ماندن در این سازمان دیده است!. اینبار هم طبق عادت، به اجبار به خواندن این نوشته تن داده است. می گویند ترک عادت موجب مرض است

در مصاحبه هایی که بتول سلطانی  سال 2008 با بنیاد سحر! دارد در جواب سئوال کننده که در مورد روابط جنسی در رهبری و روابط سازمانی سئوال میکند، میگوید :

" مریم رابطه  ی ما با مسعود را رابطه محرمیت ایدئولوژیک میخواند و میگفت که هیچ حائلی در مطرح کردن مشکلات بین شما و رهبری وجود ندارد. 

سئوال کننده می پرسد: آیا  جدای از رفع محدودیت های کلامی و نگاه و مسائلی در همین اندازه، آیا این محرمیت شامل رفع محدودیت های دیگری از جمله لمس کردن و دست دادن با رجوی و کلا هر گونه تماس دیگری هم میشد؟ 

بتول سلطانی جواب میدهد :  نه در حد تماس و این مسائل نبود. حتی رجوی بعد از نشست ها فرار می کرد و می گفت باید از دست این زنها فرار کرد بعد از هر نشست در اولین فرصت از جلسه خارج می شد. اما شاید اینها هم از شگردها و ترفندهایش بود اما تماس گرفتن و مسائلی از این دست در مناسبات شورای رهبری نبود.مسعود رجوی در یکی از نشست ها برای اینکه موضوع محرمیت ایدئولوژیک را به قول خودش برای ما عینی کند، می گفت: محرمیت جنسی اگر سقف اش ده باشد، محرمیت ایدئولوژیک سقف اش هزار است..." 

با تمام این تفاصیل بناگهان تابستان امسال،  بتول خانم که احتمالا هاله ی نور احمدی نژاد را دیده است  با روخوانی نوشته ی وزارت اطلاعات میخواهد با قسم و آیه ثابت کند که آقای مسعود رجوی مشکلش اساسا جنسی بوده و تمام مبارزه در سازمان را در این رابطه چیده است!! واقعا که دروغگو کم حافظه میشود.

طبق معمول رژیم با این افشاگری های کاذب میخواهد افشای جنایات، تجاوزات، دستگیری ها و شکنجه ها و حکم های اعدام را تحت الشعاع قرار دهد. ولی این ویدئوها نشانه به بن بست رسیدن رژیم و در تنگنا قرار گرفتنش میباشد. رژیمی که در سراشیبی سقوط هر صدای اعتراضی را با دستگیری و زندان میخواهد در جامعه خاموش کند معلوم است که در خارج کشور نیز افشاگری های علیه خودش را تحمل نمیکند و حتی به خانم سرکوزی که به حکم سنگسار و اعدام سکینه آشتیانی اعتراض کرده است به قیمت بهم ریختن روابط خارجی اش مارک فاحشگی  میزند. این همان رژیمی است که به گفته معاون سعید امامی که اینک مغضوب واقع شده و در زندان بسر میبرد در حین حمله به خانه های تیمی و ستادهای مجاهدین و چریکها، قرصهای ضد حاملگی و ویدئوهای آنچنانی پنهان میکرد که نیروهای مبارز را به فساد اخلاق متهم کند. این اتهامات از ذهن مریض رژیمی بیرون می آید که تمام مبنای حکومتی و رساله های فقهی اش روی مسائل جنسی و شکم و زیر شکم خلاصه شده است.

در رابطه با مجاهدین همین بس که بگویم میتوان هر اشکال و انتقادی را به آنها وارد کرد ولی یک اتهام هرگز به آنها نمی چسبد و آن ول کردن یقه ی آخوندها و آخوند صفتان مرتجع در این مسیر سی و دو ساله است. بیجهت نیست که این رژیم برای منحرف کردن افکار عمومی از جنایات خود ، میخواهد مردم را به اراجیف بافی جنسی که از کله ی متهوع آخوندی تراوش میکند، مشغول سازد و فکر میکند که با این اراجیف میتواند کسی را از آن هدف اصلی که همانا سرنگونی این رژیم جهل و جنایت است دور کند.

عاطفه اقبال-30 اوت 2010 

بتول سلطانی



 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر