ماشین را جلوی مغازه ای متوقف کردم تا بسته ای که سفارش داده بودم را بگیرم. کامیون سبز رنگ، جمع کردن زباله نیز همزمان با من آنطرف خیابان توقف کرد.
چشمهایم بر روی چراغ های چشمک زن کامیون بود که دیدم مردی با جلیقه زرد کار از پشت ماشین بر زمین پرید و به سمت مغازه دوید. جلوتر از من وارد شد. فکر کردم حتما برای خرید سیگار آمده است. وارد مغازه که شدم او را در حال پر کردن کاغذهای لوتو ( بخت آزمایی ) دیدم. چند لحظه بعد با عجله آمد و کاغذ را به همراه خورده پولهایی از جیبش به فروشنده داد.... بلیطش را که گرفت، به آن نگاهی انداخت و برق امیدی درچشمهایش جرقه زد و نیم لبخندی بر لبانش.... دوید تا دوباره به ماشین زباله آویزان شود. سیه چهرده بود با چهره ای خسته... بلیطش را به سختی در دست می فشرد! حتما در دلش گفته است : شاید برنده این بازی من باشم!
و من شرم کردم از دنیایی که حتی از خرده پولهای یک رفتگر نمیگذرد تا دریای ثروتش را بر روی همین خرده پولها سوار کند و بجای امید به این مردم، سراب بفروشد. چند روز پیش در اخبار آمده بود که یک درصد مردم جهان، معادل ثروت نود و نه درصد بقیه جهان را در اختیار دارند! تعجب نکنید اینها همان کسانی هستند که با پول بر جهان حکومت می کنند و از خون و جان فقیرترین این مردم رها شده در آتش جنگ و بمباران تغذیه میکنند. بر طبق گزارش موسسه مالی کردیت، در طی پانزده سال گذشته ثروتمندان جهان ثروتمندتر شده اند و فقرا فقیرتر! همین گزارش میگوید که ثروت شصت و دو تن از اولین ثروتمندان جهان در پنج سال گذشته 44 درصد افزایش داشته است. ثروت این شصت و دو نفر معادل تمام دارایی نصف فقیرترین مردم جهان است. فاصله طبقاتی هر روز بدتر و بدتر میشود. براستی این ثروت های بادآورده را از کجا آورده اند؟
عاطفه اقبال – 22 ژانویه 2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر