این
سخنان مادر سعید زینالی است. پسر جوانی که در اعتراضات هجده تیرماه سال ۷۸ کوی دانشگاه تهران شرکت داشت. این
اعتراضات از طرف نیروهای انصار حزب الله و لباس شخص های حکومتی مورد حمله قرار
گرفت و منجر به کشته شدن ۵ دانشجو و زخمی و دستگیر شدن صدها نفر
شد. سعید که متولد ۳۱شهریور سال ۵۵ و فارغ التحصیل رشته کامپیوتر بود
آنزمان فقط ۲۳ سال داشت. حفاظت اطلاعات سپاه او را ۵روز بعد از این تظاهرات اعتراضی در خانه اش دستگیر و به اوین
منتقل میکند. از آنروز کابوس خانواده سعید نیز آغاز میشود. سه ماه بعد سعید یک
تماس دو دقیقه ای با خانه می گیرد و فقط میگوید: “حالم خوبه و پی گیر کار من
باشید”. بعد از آنزمان سعید ناپدید شده است و مادرش پانزده سال است که دربدر
بدنبال او می گردد تا شاید نشانه ای از سعیدش بیابد. او میگوید که لباسهایی که
سعید پانزده سال پیش از تنش بیرون آورده است را هنوز نشسته است و با آنها زندگی می
کند. یازده سال بعد از ناپدید شدن سعید، در تیرماه سال ۸۹ بجای اینکه پاسخی به خانواده بدهند اینبار اکرم نقابی مادر
سعید و الناز زینالی خواهر او را دستگیر میکنند و به اوین می برند. جرمشان این است
که پیگیری سعید را رها نکرده اند! آنها را تهدید میکنند که اگر بدنبال سعید بگردند
برای بقیه اعضای خانواده هم مشکل ایجاد خواهند کرد! پدر را با تهدید از کار بیکار
کرده و خانه نشین کرده اند! او سکته می کند، خانه را می فروشند و خرج پدر میکنند و
خود اجاره نشین و دربدر میشوند. این وضعیت یک خانواده از خانواده هایی است که در
وطن ما به خون نشسته اند. به غیر از کشته شدگان و زندانیان سیاسی، ناپدیدشدگان در
ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی و آنچه بر خانواده ی آنها گذشته است خود داستانی
جداگانه دارند. داستانی گاه باور نکردنی....آری این مملکت جمهوری اسلامی است! همان
مملکتی که قرار بود در آن زندان نباشد. گرسنگی نباشد. همه صاحب خانه باشند. آب و
برق مجانی شود.... آی آیت الله ها! آب و برق مجانی نخواستیم! فرزندان و عزیزان ما
را بحال خود بگذارید... مسکن مجانی ارزانی خودتان باد!
براستی سعید زینالی کجاست؟ بر سر او چه آورده اند که بعد از پانزده سال نمیتوانند خبری از او به مادرش بدهند؟
عاطفه اقبال - ۱۸ آذر ۹۳ برابر با ۹ دسامبر ۲۰۱۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر