۱۴۰۴ مرداد ۵, یکشنبه

بحران کم‌آبی در ایران؛ نشانه‌ای از فروپاشی یک نظام پوسیده

ایران یکی از خشک‌ترین سرزمین‌های دنیاست. میانگین بارندگی سالانه در کشور کمتر از ۲۵۰ میلی‌متر است، یعنی حدود یک‌سوم میانگین جهانی. به گزارش نهادهای بین‌المللی، بیش از ۷۰ درصد از مساحت ایران در مناطق خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. در تابستان‌ها تقریباً بارندگی به صفر می‌رسد و تبخیر چندین برابر بارش سالانه است.
اما آنچه امروز ایران را تا آستانه‌ی فروپاشی آبی رسانده، صرفاً طبیعت خشک یا گرمای هوا نیست. بحران کم‌آبی نتیجه‌ی مستقیم دهه‌ها سوء‌مدیریت، سیاست‌های نادرست، فساد ساختاری و غارت منابع طبیعی است.
از دهه ۴۰ خورشیدی، گسترش بی‌برنامه شهرها، ساخت‌وساز بی‌رویه سدها، آبیاری صنعتی و کشاورزی پرمصرف بدون توجه به ظرفیت منابع، فشار سنگینی بر رودخانه‌ها و سفره‌های زیرزمینی وارد کرد. پس از انقلاب، این روند با رشد جمعیت، حفر میلیون‌ها چاه غیرمجاز، و سیاست‌های ناکارآمد «خودکفایی کشاورزی»، بحران را عمیق‌تر کرد.
در دهه‌های اخیر، فساد گسترده در پروژه‌های آبی، طرح‌های انتقال آب بدون مبنای علمی، و ناعادلانه بودن نحوه‌ی تقسیم منابع، کار را به جایی رسانده‌اند که امروز بیش از نیمی از سدهای کشور تقریباً خالی هستند.
سدهایی مانند کرج، لار و لتیان در پایین‌ترین سطح تاریخ خود قرار دارند. در استان‌هایی مانند خوزستان، یزد، اصفهان و سیستان‌وبلوچستان، مردم با قطعی آب، فرونشست زمین، گردوغبار و خشک‌شدن مرداب‌ها و دریاچه‌های فصلی روبه‌رو هستند.
در چنین شرایطی، برخی با اشاره به پر بودن نسبی برخی سدها یا بارندگی‌های مقطعی، این بحران را «ساختگی» یا «نمایشی» می‌خوانند. اما این نگاه ساده‌انگارانه، تصویری جعلی از واقعیت ارائه می‌دهد. آنچه ایران با آن روبه‌روست، چیزی است که متخصصان آن را ورشکستگی آبی می‌نامند، یعنی مصرفی بسیار بالاتر از ظرفیت تجدید آب کشور.
حتی اگر امروز در برخی سدها آب باشد، این آب بهای سنگینی دارد: نابودی منابع زیرزمینی، خشک‌شدن مرداب‌ها، بر هم خوردن نظم طبیعی محیط، و در نهایت بحران‌های اجتماعی و اقتصادی.
پیامدهای چنین شرایطی، مهاجرت اجباری از روستاها و شهرهای مرکزی به مناطق شمالی، نابودی کامل کشاورزی و تشدید فقر و بیکاری خواهد بود. فرونشست زمین که خطری جدی برای زیرساخت‌های شهری است، و همچنین افزایش اعتراضات مردمی، می‌تواند به فروپاشی نهایی رژیم بیانجامد. این‌ها دیگر هشدار نیستند، بلکه واقعیت‌هایی در حال وقوع هستند.
در هفته‌های اخیر، با قطع گسترده و مکرر آب و برق در سطح کشور، موجی از اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف به راه افتاده است. شعارهایی چون «آب، برق، زندگی، حق مسلم ماست» و «مرگ بر دیکتاتور» نشان می‌دهند که مردم به‌خوبی می‌دانند ریشه‌ی این بحران کجاست: حکومتی که نه‌تنها ناتوان در حل مشکل است، بلکه خود بخشی از علت آن است.
وعده‌هایی چون «آب و برق رایگان» که خمینی پیش از تثبیت قدرتش داده بود، امروز به بحرانی بی‌سابقه انجامیده که زندگی میلیون‌ها ایرانی را در خطر قرار داده است.
بحران آب در ایران، تنها یک بحران مربوط به محیط‌زیست نیست؛ بحرانی عمیقاً ساختاری و برخاسته از نظامی است که سال‌ها منابع طبیعی را به سود طبقه‌ی حاکم غارت کرده، هشدار کارشناسان را نادیده گرفته است.
اگر این روند ادامه یابد، ایران به‌زودی به نقطه‌ی «روز صفر» خواهد رسید؛ روزی که دیگر حتی یک قطره آب از شیرها نخواهد آمد.
این رژیم نه راه‌حلی برای بحران دارد و نه اراده‌ای برای اصلاح. تنها راه نجات، همان چیزی است که اکثریت مردم خواهان آن هستند : سرنگونی. بیشک حکومتی که نمی‌تواند ابتدایی‌ترین نیاز مردم، یعنی آب و برق را تأمین کند، محکوم به سرنگونی است.
به شخصه باور ندارم حکومت جمهوری اسلامی که از یک جنگ ۱۲ روزه با چنین درماندگی و ازهم‌گسیختگی بیرون آمده، توان عبور از بحرانی را داشته باشد که بار دیگر مردم را به خیابان‌ها کشانده است. این رژیم، دیر یا زود، به پایان راه رسیده است.
عاطفه اقبال - 5 مرداد 1404

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر