۱۴۰۰ آذر ۸, دوشنبه

زیر فشار گذاشتن جوانان جدا شده از مجاهدین

بعد از انتشار خاطرات " امین گل مریمی " در یک مجله آلمانی. مسئولین مجاهدین سراغ جوانانی که سالها است از این سازمان جدا شده اند، رفته اند تا فرمی که به ضمیمه منتشر کرده ام را بر علیه این مجله امضا کنند. "امین گل مریمی" یکی از جوانانی است که سالها پیش زمانی که کودکی بیش نبود به همراه دو برادر خود به عراق اعزام شد. او که اینک به همراه برادرانش از مجاهدین جدا شده، بعد از سالها، خاطرات خود را منتشر کرده و از آنچه بر او رفته، سخن گفته است. حرفهای امین گل مریمی تمام آن حقایقی که در پایگاه های مجاهدین در رابطه با کودکان گذشت، نیست. او فقط توانسته آن قسمتی که خودش زندگی کرده است را تصویر کند. حقایق سوء استفاده مجاهدین از کودکان بسیار بیشتر از این میباشد. من شاهد بسیاری از آنچه بر این کودکان رفت، بوده ام. اکثر این جوانان که امروز، بعد از گذراندن یک پروسه بسیار سخت، از مجاهدین جدا شده اند و هر کدام سعی میکنند زندگی خود را در گوشه ای از جهان سر و سامان دهند، می توانند شاهدی بر آنچه بر آنها رفته است، باشند. زندگی هر کدام از این جوانان یک کتاب قطور است. کودکانی که بعنوان سرباز بکار گرفته شده و به آنها آموزش نظامی داده شد. نوجوانانی که به صف جلوی صحنه درگیری با سربازان مسلح عراقی فرستاده شدند. تا از آنها چهره شهید مقدس ساخته شود و از " ندا" و " سهراب" که در داخل کشور توسط دژخیمان کشته شدند، شبیه سازی کنند. بجای اینکه آنها را سریع به بیمارستان برسانند، بلندگوی خونین تبلیغات را در مقابل دهانشان گرفتند که در آخرین لحظات تهییج کننده دیگران باشند. امروز مجاهدین می خواهند با امضا گرفتن برای "این بیانیه از پیش تهیه شده" در مقابل آشکار شدن آنچه بر کودکان در سازمان مجاهدین گذشته است، بایستند تا دیگر کسی جرات نکند به انتشار حقایق دست بزند. مجاهدین خوب می دانند که حقایق مربوط به کودکان و آنچه بر آنها گذشت اگر از طرف تک تک این جوانان بیان شود، دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان.
آنها برای اینکه موفق به امضا گرفتن بیشتری از این جوانان شوند. جرات نکرده اند که به واقعیت امر و آنچه در پایگاه های خارج از کشور، کمپ های عراق و همچنین خانه های هواداران بر سر این کودکان آمده در این بیانیه اشاره کنند، چون میدانند که این جوانان بسیار خوب به حقیقت آنچه گذشته است، آگاه هستند. برای همین همه بحث را برده اند بر سر شخص روزنامه نگاری بنام هومریش. اما به اینکه هومریش چه نوشته است، نپرداخته اند. براستی این خبرنگار که من او را نمی شناسم، چه نوشته است: او عین گفته های یکی از جوانان جدا شده از مجاهدین را منتشر کرده. چرا مجاهدین حتی جرات نمی کنند در این بیانیه ای که برای امضا گیری در میان جداشدگان جوان پخش کرده اند، نامی از " امین گل مریمی" بیاورند؟ آیا بخاطر این نیست که خوب می دانند آنچه او به خبرنگار شرح داده حقیقت محض است. براستی چرا بر علیه امین گل مریمی و گفته هایش اگر دروغ است شکایت نکرده اند؟ آیا به این دلیل نیست که آنچه در پایگاه های آلمان و دیگر پایگاه های مجاهدین بر کودکان گذشته است، غیر قابل توجیه است.
به این پاراگراف توجه کنید که سعی شده در چند خط وضعیت کودکان مجاهدین را توجیه کند : "برخی از امضا کنندگان این بیانیه والدینشان در صفوف مجاهدین در عراق بوده اند، در سال 1990 بخاطر بمبارانها عراق به اروپا و از جمله آلمان آمدیم و برخی از ما وقتی بزرگ شدیم به عراق نزد وادینمان و نزد مجاهدین برگشته ایم و متعاقبا به خارج آمده و در الان در آلمان زندگی می دهیم ما آماده شهادت در هر مرجعی هستیم که دعاوی خانم هومریش در مقاله .. کذب محض است."
یعنی فرستادن کودکان به خارج از کشور، برگشتن آنها به کمپ های نظامی مجاهدین در عراق و بازگشتشان به اروپا در همین چند خط و به همین سادگی می باشد! واقعا که ماکیاول باید نزد این جماعت درس میخواند. حدود بیست- سی - چهل سال ناقابل زندگی این بچه ها و آنچه در این سالها بر آنها گذشته است، این وسط گم شده! براستی چه شناعت غیرقابل تصوری.
این جوانان از من خواسته اند، این فرم را منتشر کنم تا همگان در جریان توطئه طراحی شده مجاهدین قرار گیرند. میخواهم اینجا تاکید کنم که اینگونه امضاگیری ها که مجاهدین سالها است به آن بر علیه منتقدین خود دست می زنند، نه تنها ذره ای ارزش حقوقی، اخلاقی ندارد بلکه بی پرنسیبی آشکار مجاهدین را می رساند. هر کس که آنرا به هر دلیلی امضا میکند، باید بداند که آگاهانه با ستمی که بر این کودکان رفته، همراهی کرده است. امضا کردن چنین بخشنامه هایی فقط ذلت و خواری امضا کننده را می رساند!
بس کنید اینهمه توطئه را بر علیه کودکان خودتان. اکثر این جوانان که امروز در شرایط سخت تلاش برای بازسازی خود دارند. کودکان مسئولین مجاهدین می باشد. اکثر کودکان مسئولین بالای مجاهدین در میان اینها هستند. نمونه بارز آن محمد رجوی، پسر اشرف ربیعی و مسعود رجوی است که مجاهدین سعی کردند سال گذشته تمام قوایشان را به میدان بیاورند و در دادگاه بر علیه او پیروز شوند، اما به سختی شکست خوردند.
دوستان را دعوت می کنم که در رابطه با امضاگیری توسط مجاهدین با فشار گذاشتن بر روی جوانان جدا شده روشنگری کنند. این فشار و تهدید و ارعاب این جوانان، ادامه همان ستمی است که در این سالها بر آنها رفته است.
انکار آنچه بر این کودکان گذشت، خشونت دیگری بر علیه آنها است. در اولین قدم مجاهدین باید بجای این های و هوی های بیهوده، از جوانانی که زندگی آنها را نابود کرده اند، بصورت رسمی عذرخواهی کنند و به تک تک آنها غرامت بپردازند. گرچه هیچ غرامتی نمی تواند آنچه آنها از دست داده اند را جبران کند.
مجاهدین خوب میدانند که در این زمین که بسیار برایشان لیز است، نباید بازی کرد. چون خطر به زمین خوردن با سر در کمین آنها میباشد. کودکان و سرگذشتشان کبریتی است که اگر مجاهدین با آن بازی کنند، آتش آن چنان شعله ور خواهد شد که دیگر خاموش کردنش مشکل خواهد بود. بخاطر همین هم آنها فقط از خبرنگار حرف می زنند بدون اینکه نسبت به گفته های امین گل مریمی عکس العمل رسمی نشان دهند.
حمایت از این جوانان که کودکی شان را بخاطر اهداف سیاسی نابود کرده اند، یک کار انسانی است. من با تمام وجودم از آنها حمایت کرده و خواهم کرد.
عاطفه اقبال – 29 نوامبر 2021

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر