۱۳۹۹ فروردین ۳۰, شنبه

لمپنیزم سیاسی در دنیای مجازی!

امروز برخورد لمپنانه ی یکی از کسانی که با درخواست خودش مدتی است در لیست دوستان فیسبوکی ام قرار گرفته، مرا در فکر فرو برد. براستی این لمپنیزم در کامنت گذاشتن و پاسخ دادن به کامنت دیگران از کجا ناشی می شود. با چه هدفی اینگونه افراد در دنیای مجازی بخود اجازه چنین کلمات و رفتار کریهی را میدهند. چرا ما اجازه میدهیم؟ چرا کسانی که در لیست دوستان مشترک هستند و می بینند، عکس العمل نشان نمی دهند؟ بی تفاوتی ما دقیقا مثل همان بی تفاوتی کسانی است که در خیابان در مقابل چنین صحنه هایی فقط عکس و فیلم میگیرند. این آدم اسمش "علی شیرازی" است. امروز عکس یک پرستار با پرچم جمهوری اسلامی در دست را در صفحه اش گذاشت با این متن: "پرستار فداکار بخش ویژه بیمارستان چمران شیراز". برای من این سئوال بود که این پرستار بسیار فداکار چه اصراری بر تبلیغ پرچم جنایتکاران جمهوری اسلامی دارد! برای همین در کامنتی با این مضمون نوشتم که حرفه هایی مثل پزشکی و پرستاری و کلا کارهای انسانی با هر گونه تبلیغ سیاسی منافات دارد. این آقا شروع کرد به نوشتن اینکه حرف مفت میزنی و برو با پرچم شیر و خورشید و هر پرچمی که دوست داری عکس بگیر و در ادامه برای اینکه بخیال خود طرف مقابل را تحقیر کند از کلماتی مثل " حاج خانم" و " مادر بزرگ "استفاده کرد، و نهایتا حرف اصلی را بالا آورد: " شما براندازهای بی مصرف و فسیل شده جز نق زدن و فحش دادن چیزی ازتون بر نمیاد" بعد هم کامنت ها را پاک و مرا بلاک کرد. این برخورد مرا یاد پاسدارها و بسیجی های لمپن مقابل دانشگاه تهران بعد از انقلاب انداخت. زمانی که در بحث کردن با ما کم می آوردند دقیقا از همین کلمات استفاده کرده و نهایتا هم با ضرب و شتم کار را پایان میدادند. زخم های اینگونه برخوردها در بدنهای نسل ما هنوز باقی است.
بعد از این برخورد برای اینکه ببینم با چه کسی طرف هستم. رفتم به پست های دیگر این آقا نگاهی انداختم. برایم مشخص شد که این موسوی چی و خاتمی چی عاشق دوران طلایی امام که البته در رم زندگی میکند و در رفت و آمد آزاد به ایران، حواسش خیلی جمع است. پشتوانه برخوردش با همه ی پز روشنفکری و منتقد بخشی از حکومت بودن به همان بسیجی ها و پاسداران لمپن آنزمان بازمیگردد. از آن کسانی که با همه جنایات امثال خاتمی و ظریف پشت آنها جبهه گرفته و مینویسد: " برای من خاتمی خاتمی است. عزیز و دوست داشتنی"! یا اینکه مضحکانه در مورد ظریفِ بقول او کاربلد و میهن دوست مینویسد: " رئیس جمهور قوی ترین کشور دنیا باشی و شدیدترین تحریم ها علیه ظریف رو انجام بدی و ظریف بیاد بیخ گوشش با متحدان او مذاکره و تبادل نظر کنه و مجبور بشی بگی که هیچ نظری نداری"! یا اینکه سعی کنی مصدق و میرحسین را در یک ردیف قرار دهی و از آنطرف یکریز تمام مبارزه ات ضد سلطنتی که چهل سال پیش سرنگون شده باشد. آنهم نه به شکل منطقی و با نقد درست بلکه با کاریکاتورهای مشمئز کننده. در یکی از پست هایش نیز کریهانه می نویسد:" هر کی تشریف میبرده خارج ایشالا به سلامتی اما اگه کار پیدا نکرد نزنه تو بیزنس آزادی ایران"! بعد که می بینی در قسمت معرفی خود نوشته در رم زندگی میکند برایت سئوال میشود که نکند می خواهد پز در خارج بودن را بدهد! اما نه آقا دو زیستان تشریف دارند. پایی در رم پایی در ایران در دفاع از ظریف و خاتمی و موسوی و دوران طلایی امام!
اینگونه آدمها خودشان را در بین دوستان ما جا می زنند تا کم کم به دست گرفتن پرچم جمهوری اسلامی را هم عادی کنند. پرچم را هم میدهند دست یک پرستار که کسی نتواند چیز بگوید. بعد هم کم کم سلیمانی را میکنند سردار دلها و خاتمی را در لیست امید می گنجانند و انتخابات را تبلیغ میکنند. برای همین اینها خطرناکند و باید چهره شان را رو کرد.
دوستان بر ما است که مقابل چنین کسانی بایستیم و نگذاریم که وجود خود و پرچم جمهوری اسلامی را حتی در دنیای مجازی به ما تحمیل کنند. لمپنیزم سیاسی را تحمل نکنیم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر