شعری که در ذیل آمده ،شعر نمونه یک شاعر مجاهد خلق است. یعنی همان انسان طراز مکتب مجاهدین. این شعر در پاسخ به چند نویسنده منتقد مجاهدین نوشته شده است. حمید امامقلی ( نصیری) " که از دوران دانشجویی در فرانسه به مجاهدین پیوسته و نزدیک به سی و دو سال است تحت انواع و اقسام آموزشهای آقای مسعود رجوی بعنوان رهبر عقیدتی مجاهدین و خانم مریم رجوی شاخص ایدئولوژیکی مسعود برای مجاهدین و ایران فردا قرار داشته است. حمید نصیری هم مجاهد است، هم اشرفی است، هم اشرف نشان است. یعنی همه آن القاب و خصایصی که مجاهدین برای نفراتشان بکار میبرند، را داراست. او یکی از انسانهای طراز مکتبی است که رهبران مجاهدین "مسعود و مریم" برای اینکه الگوی تمام عیار انسان برای مردم عادی باشند، در طی این سالها پرورانده اند. یعنی یک هوادار عادی نیست که شاید بگوییم خود بخودی عمل میکند. نه! او نمونه انسان طراز اول مجاهد است که در مکتب مجاهدین تمام آموزش های لازم را دیده. در اقسام نشستهای دیگ و توحید، تنگه و زالو .... نیز شرکت کرده و روزانه در نشست های عملیات جاری، انتقادات باور نکردنی از خود کرده و به اصطلاح مجاهدین با تیغ کشیدن بروی خود و گفتن ناگفتنی هایی که حتی در زوایای ذهنش در خواب می گذرد هر بار رهاتر از قبل شده و به این القاب نائل گشته است! انتقاداتی که اگر روزی بخواهد اعتراضی یا انتقادی به مجاهدین بکند و آنها بخواهند او را به مانند آن عضو روابط خارجی شان افشا کنند پرونده ای ضخیم و غیر قابل باور خواهد شد! از همان پرونده هایی که مجاهدین برای هر کدام از اعضا و هوادارانشان برای روز مبادا تهیه کرده اند! نمونه این انسانهای طراز اول را قبلا در نامه های ارسالی به خانواده ها دیده بودیم. این شعر چنین مجاهد خلقی است. نه مجاهد چند روزه بلکه مجاهد سی و چند ساله! مجاهد، اشرفی و کاملا اشرف و لیبرتی نشان! که روزی به سودای رهایی مردم و دفاع از آزادی به جمع مجاهدین پیوسته بود و امروز مبارزه اش را میتوان در این شعر خلاصه کرد. این مشتی است که متاسفانه نمونه خروار است.
حمید امامقلی نصیری شاعر غنی شده در لابراتوار رهبران عقیدتی
البته گویا که حمید امامقلی بابت این شعر هدایا و تشویق های ایدئولوژیک را از بالاترین سطوح دریافت کرده است که امروز دست به نوشتن انشایی دیگر به همان حد نازل زده است نام انشا این است : " براي «مصداقي» پروفسور غني شده در لابراتوآر دكتر فقيه اعظم" ، نویسنده : " حمید امامقلی نصیری شاعر غنی شده در لابراتوار رهبران عقیدتی"! راستش دلم برای سیمون دوبووار سوخت وقتی نقل قولی از او را در ابتدای مطلب این انسان طراز مجاهد! دیدم. از قول سیمون نوشته است : " ابتدا با تجربه وحشت آوری، در سر خود، در قبل خود و در تن خود زندگی میکنیم. سپس آن به زندگی ما تبدیل میشود" .... و من بخوبی تصور کردم که چگونه حمید امامقلی و هم طرازانش این لحظات را زندگی کرده و به آن چیزی تبدیل شده اند که امروز بر قلمشان جاری می شود!... و بعد ناخودآگاه این جمله سیمون در کتاب " همه می میرند" در ذهنم پر رنگ شد : " در دور دست سگی تا حد مرگ پارس میکرد... ماه درشتی در آسمان آویزان بود." و باز جمله ای دیگر در همان کتاب : " میلیونها علف در دشت، همه یک اندازه، یک شکل... یک ساقه علف، همین و همین. هر کدام خود را متفاوت، برتر از دیگران میدانند و همه اشتباه میکنند. "
امامقلی خطاب به مصداقی در قالب یک داستان می نویسد : .... شبهایی که خواب میدید، به اعدام شدگان، تیر خلاص می زند!! و شکنجه شدگان را می آزارد! اشتهایش برای صبحانه چند برابر می شود!!!! " یا در جایی دیگر ..." به شناسنامه اش نگاه کردند، نوشته بود سال 67 گندید!! همان سالی که همبندانش می ایستادند و به کهکشان سر سائیدند او سر خم کرد و به دژخیم لبخند زد!! " ....براستی حمید امامقلی چرا با این شقاوت قلم بدست گرفته و یک زندانی رنج کشیده که ده سال زندگیش از زمانی که تنها ۲۲ سال داشته در زندانهای جمهوری اسلامی گذشته و الان نیز از بیماریهای مختلف ناشی از زندان رنج میبرد را " تیر خلاص زن" معرفی میکند!؟ و او را همپای لاجوردی به آزار شکنجه شدگان می کشاند!! حمید امامقلی خود کیست که این چنین حرفهای دیکته شده را رله میکند. آیا خودش هرگز یک روز در زندان بوده؟ یا در عملیات ها و شرایط سخت نظامی ایران در دهه شصت حضور داشته ؟ یا در عراق در شرایط سخت عملیاتی و پادگانی بوده است ؟ یا اینکه یک دانشجوی خارج کشور بوده که از فرانسه به مجاهدین پیوسته و حتی یک روز چگونگی شرایط دهشتناک دهه شصت در ایران و زندانهای آن حتی برایش تصور نکردنی است! کسی که در تمام مدت در قسمت تبلیغات مجاهدین به کارهای تبلیغاتی مشغول بوده ! کسی که همیشه حتی در میان مجاهدین هم در پشت صحنه تبلیغاتی کار کرده است. به نظر میرسد که او و امثال او آرزویشان این بود که مصداقی و دیگرانی که از زندان جان سالم بدر برده اند نیز بر سر دار می رفتند تا امامقلی ها خون آنها را بیشتر جوهر قلم خود کنند و از خیر سر بر خاک افتادن آنها در پشت صحنه در خارج کشور در کنار دریاچه و قوهای سپید - اشاره به عکس - بنویسند و بعنوان شاعر مجاهد خلق و غیره اسم در کنند! آیا اینهمه لجن پراکنی از طرف سازمانی که خود را تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی مینامد در پاسخ به یک نامه و یا یک کمپین سئوال برانگیز نیست!؟ براستی آیا تمام این لجن پراکنی های افسار گسیخته ناشی از نداشتن پاسخ به سئوالات و ابهامات نیست!؟ گیرم که این سئوالات اشتباه آیا نمیتوان به آن پاسخ داد و یا آنرا نقد کرد؟ حمید امامقلی ها کیستند که به یک زندانی دردمند و به کسانیکه بهترین روزهای نو جوانی و جوانیشان در زندان گذشته این چنین حرمت شکنی می کنند!؟ آیا جز این است که رله سخنان آن بزرگان و شهان!! را که خود نمیخواهند به صحنه بیایند و پاسخگو باشند در لجن پراکنی علیه دیگران به عهده گرفته اند.
بقول مولوی : این همه آوازه ها از " شه " بودگرچه از حلقوم عبدالله - اینجا امامقلی - بود
عاطفه اقبال -اردیبهشت ۹۲- ۲۰ می ۲۰۱۳
شعر مجاهد خلق حمید امامقلی ( نصیری) که در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۹۲ در سایت همبستگی متعلق به مجاهدین منتشر شده است!
اين«همنشين» دژخيم، «مصداقي» روانيست
براي باركشان بيمزد يا با مزد
وزارت بدنام اطلاعات آخوندي
وزارت بدنام اطلاعات آخوندي
شخصي ميان آن جمع، گفتش كه اين فلانيست
اين «همنشين» دژخيم، «مصداقي» روانيست
اين «همنشين» دژخيم، «مصداقي» روانيست
گويي كه از بنيصدر، ويروس ِ«من» گرفته
گفتش ولي جنونش، از دورة جوانيست
گفتش ولي جنونش، از دورة جوانيست
همزاد ديگر او، آن «شكري» مفنگي است
با«ناظر»ي كه آن هم، گويي خبيث ثانيست
با«ناظر»ي كه آن هم، گويي خبيث ثانيست
ياوهسراي ماهر، خدمتگذار جائر
البته در دنائت، همدست هرچه جانيست
البته در دنائت، همدست هرچه جانيست
از «آمر به معروف»، از «ناهيانِ منكر»
با غلظت وقاحت، با حربه لسانيست
با غلظت وقاحت، با حربه لسانيست
در جعل و جهل و تحريف، گامي فراتر از رذل
برده سَبَق از آنكه، منفور جاودانيست
كرده كُپيكِشي از «كيهان» و «فارس» «بازتاب»
در بيشرافتي نيز، همزاد «لاريجاني»ست
در بيشرافتي نيز، همزاد «لاريجاني»ست
مثل كلاغ بيشرم، چاكِ دهن دريدست
مجري بيچِراي فتواي «لنكراني»ست
مجري بيچِراي فتواي «لنكراني»ست
بيمزد و بيسبب نيست، هر روز و شب به فكرِ
پنجه كشي به آن كه، در حال خونفشانيست
پنجه كشي به آن كه، در حال خونفشانيست
وقتي كه در رذالت، شاگرد خوب ملاست
لابد كه پشت پرده، مشغول سورچرانيست
لابد كه پشت پرده، مشغول سورچرانيست
اي واي! از آن كه روزي، در انتهاي بنبست
از پردهها درافتد، هرآنچه كه نهانيست
از پردهها درافتد، هرآنچه كه نهانيست
جز اين چه ميتوان گفت، جاي چنين خبيثان
طبق گواهِ تاريخ، عمقِ زبالهدانياست
طبق گواهِ تاريخ، عمقِ زبالهدانياست
کامنت ها در فیسبوک
22 commentaires
Commentaires
جدا دست پرورده های مهر تابان و شوهرش حرف ندارد
مقاله نیت انگار در چاه توالت را باز کردی حالم به هم خورد مثلا این مرتیکه شاعره
خاک بر سرش کنن. سیما
ناشناس گفت...
من یک دورانی زندان بودم و شزایط زندان برایم کاملا
اشکار هست و می دانم که هر کس مشغول چکار هست مدتی هم در عراق بودم و همه دوران ها
را گذرانده ام الن هم در اروپا هستم تقریبا در طول 33 گذشته در کنار مقاومت بوده
ام همیشه دیده ام افرادچگونه بریدگی و در پس ان خیانت های خود را توجیه می کنند از
کسانی که از انفرادی می بردند تا در مسجد و مدرسه سخنرانی کنند و علیه هم بندان
خود کزارش نویسی نمایند خیانت مگر جه هست خانم ها و اقایان جان دیگران را به خطر
انداختن یکی از هم سلولی هایم که شب رفت و دیگر بر نگشت حکمت گزراشاتی بود که از
داخل سلول داده می شد و راضینی گفته بود جرمت خط دادن به زندانیان هست خانم ها و
اقایان ما که می دانیم شما مشغول چه کار هستید لطفا بس کنید زخم دشمن را تحمل کنیم
یا در شما را .ایا به جرم مقاومت می خواهید سر بریده ما را برای التیام بریدگی
هایتان به خدمت نا کسان ببرید صبر کنید تا پس از مرگمان این کار را بکنید اما جیزی
گیر شما نخواهد امد جونکه چیزی در جیب نداریم هرچه هست در راه سرنگونی هزینه شده
هست
ناشناس
گفت...
من همه مقالات و دیگر مطالبی که در رد کتاب مصداقی
نوشته شده را خواندم. این نوشته ها مرا بیاد نشست های دیگ و عملیات جاری و غسل می
اندازد و لرزه بر تمامی وجودم می افتد .شما ببینید اینها در دنیای آزاد با کسانی
که از روی دلسوزی انتقادی می کنند چه میکنند وای به حال آن مجاهدانی که در اشرف و
لیبرتی اسیر دست اینها هستند و کوچکترین انتقادی به اینها داشته باشند.روزگارشان
را سیاه می کنند.همیشه دلم می خواهد یک بار آقای مصداقی را از نزدیک ببینم و به او
بگویم خدا را هزار مرتبه شکر که به منطقه نرفتی . اینها انسان را از انسانیت اش
تهی می کنند. واقعا به این آقای حمید نصیری یا حمید امامقلی می شود گفت شاعر و
نویسنده.تازه همین شاعرو نویسنده را شب در نشست عملیت جاری در اورسورواز می گیرند
زیر فحش و تحقیر که چرا به روی مصداقی و امثال او خوب تیغ نکشیدی .دنبال چی بودیم
و چی شد. درود به خانم اقباب . (یک مجاهد سابق از آلمان)
مهدی اکبر
زادگان از آلمان گفت...
خانم عاطفه اقبال عزیز
ضمن تحسین شما برای ایستادگی در مقابل ایلغارمسعود و
مریم من خودم هم سالها با این مقاومت بوده ام و همیشه هم در متینگ ها و اجتماعات
آنها از داخل و خارچ بوده ام و خیلی برایم جای تاسف دارد که الان مسعود و مریم و
نه مجاهدین در این نقطه هستند و الا که تلو لو عنصر مجاهد خلق همیشه بر تارک ایران
زمین میدرخشد مثل روزبه ها که علیرغم خیانت رهبران حزب توده شرف انقلابی خود را
هیچ کاه نفروختند و امیدوارم در شورای ملی مقاومت و در میان مجاهدین هم بلاخره گوش
های شنوایی بیدار شود اتفاقا الان که وضعیت درهم ریخته رژیم ضد بشری را مبینم
بهترین موقع است که در ایران فردا کسانی سکان رهبری ایران زمین را بدست گیرند که
فی الواقع دلسوز مردم باشند.روزی مسعود میگفت که ما سر ندادیم که زر بگیریم و میگفت
که امثال حاج سید جوادی در خارجه نشسته و میگویند که ما فکر میکردیم که شما عیاران
هستید ولی کور خوانده خونش را ما بدهیم و کرسی اش را کس دیگری بنیشیند و امروز به
راستی روشن شده است که چنگ مسعود فقط و فقط سر تمامیت ایران بود و همه اش را
میخواست و نمیدانم خدارا شکر کنم یا نه ولی آیینه زمان به خوبی نشان داد که مسعود
هم گلی برسر این مردم رنج دیده نخواهد زد.راستی چرا مجاهدین میخواهند در فردای
پیروزی و در میدان خزانه و خاوران به مردم حساب پس بدهند چه اشکالی دارد که همین
امروز کارنامه اعمال خودشان را باز کنند تا مردم حدا اقل خیالشان راحت باشد که
اپوزسون صادق و مورد اعتمادی برای ایران فردا خواهد داشت یادم می آید که یکی از
اعضای جدا شده مجاهدین به من میگفت که در نشست های دیگ به او گفته اند که باید رجس
خمینی را از تنت بیرون کنی تا هر چه بیشتر به رهبر ی عقیدتی وصل بشوی . سوال
اینجاست که چه کسی باید رجس را از تن رهبری عقیدتی بیرون کند مگر اینکه حتما او
نظر کرده دیگری است و وحی بر او نازل میشود .
به هر حال امیدوارم اگر ذره ای عنصر انقلابی گری در
مسعود مانده است زودتر به خودش بیاید . من آیت الله منتظری شاخص خوبی است که با قاطعیت
به کرسی ولایت پشت پا زد و برای همیشه نامش در تاریخ ایران جاودانه خواهد ماند کسی
که سکوت در برابر اعدامهای سال 67 را جایز ندانست و جلوی خمینی ایستاد و او مظهر
یک انقلابی تمام عیار است و خدا رحمتش کند که درس بزرگی به همه دادومن به مسعود هم
میگویم که از تاریخ درس بگیرد و به اشتباهات بسیاری که تا کنون داشته است اذعان
کند . به اشنباه تصمیم گیری و به قربان بردن 1500 مجاهد خلق در عملیات فروغ
حاویدان اذعان کند و هی نگوید که فروغ جاویدان بیمه نامه هر مجاهد خلق است . تو را
خدا ببین الان چه حرمت و احترامی برای مجاهد خلق مانده است . به همه دوستان هم
توضیه میکنم در انتقاد هایتان به هر کس که میخواهد باشد رعایت اداب و احترام را
داشته باشید فرهنگ کلمات بکار برده در شعر حمید امامقلی فرهنگ لمپنیزم است که
متاسفانه جامعه ما از آن رنج میبرد و وقتی برنامه طنز پیک شادی را هم نگاه میکنم
عمدتا روی همین فرهنگ لمپنیزم سوار است از آقای اسماعیل وفا یغمایی هم که سایتش را
برای بیان مقالات و انتقادات باز گداشته تشکر میکنم
ارداتمند
مهدی اکر زادگا از آلمان
ناشناس
گفت...
بابا کدوم سرنگونی . سرنگونی در کار نیس دارن سر ماها
رو شیره میمالن تا رهبیتشونو داشته باشن.صد سال دیگم اینا برنده نمیشن مگه کار
عالم الکیه.حسن ز
سهیلا
نروژ گفت...
درود بر شما خانم اقبال.شجاعتتان قابل تحسین
است.سهیلا.نروژ
ناشناس
گفت...
ننگ ما ننگ ما
خواهر الدنگ ما
ننگ ما ننگ ما
خواهر الدنگ ما
سیروس گفت...
خانم عاطفه اقبال گرامی
دست مریزاد که در برابر بی عدالتی ساکت نمی نشینید. از
شما همین شایسته است. حمید امامقلی ها باید شرم کنند. در اصل رهبران مجاهدین باید
شرم کنند که یک جوان دانشجو را عضو گیری کرده و بعد از سی سال این چنین با فرهنگ
لمپنیزم تحویل جامعه داده اند. من که شرم کردم از شعر حمید امامقلی
جواد. م
گفت...
در جواب این ناشناس که شعر الدنگ نوشته میگویم :
ننگ ما ننگ ما
رهبر الدنگ ما
متاسفم که کار مسعود به اینجا رسیده که به جای تحلیل
سیاسی برای خانواده ها شعر میسازد. حیف آن جوانانی که با نام او شهید شدند و
نمیدانستند امروز او سازمان مجاهدین را به کجا خواهد رسانید! من نمیدانم چه بگویم.
متشکرم خانم اقبال عزیز
یک مجاهد سابق و بریده از اینهمه نیرنگ و دو رویی
حیدر
سیاران گفت...
مطلب جدید این امامقلی را دیده اید؟ افاضات این
امامقلی واقعا روی آخوندها را کم کرده است. در جایی شعر بازرگان را آورده است که
اونی که به ما نریده بود. کلاغ ک... دریده بود. آقای امام قلی بی خبرند که رهبری
عقیدتی شان از سی خرداد سال 64 تا امروز به مثابه همان کلاغ ک...دریده بر سر ایشان
و امثال ایشان ریده است. آثار این ریدن را میتوان در نوشته و شعر این امامقلی دید.
واقعا حق اینها همین است.
ناشناس
گفت...
قسمتی از مقاله سقوط گفتار از آقای
حمید اشتری.اینست گوشه ای از ادبیات مجاهدین قبل از قبضه
قدرت.استالین خدا بیامرز هم قبل از رسیدن به قدرت این طور نبود
بریده خائن - ننگین نامه – بریده مزدور - روانی – عفونت
رنگین و همهمه ننگین– استقراغ آخوندها را قرقره کردن – بلندگوی سایتهای رژیم و
مخالفان– جماعت دهن گشاد – کر هماهنگ وزارت اطلاعات – ردای بنی صدری تن کردن – دم
تکان دادن برای آخوندها – قدیس اعظم – معتاد و تریاکی – سورچران – کلاغ بی شرم –
خدمتگذار جایر – دژخیم – یاوه سرای ماهر - عقده ای ها – ننگ ما فامیل الدنگ ما –
چرت و پرت و گنده «گو...» ها – تخلیه اطلاعاتی بریده مزدورهای جدید – ذلت سیاسی و
اخلاقی – اولتیماتوم احمقانه – مزدوران بی نام و نشان – سگ زنجیره ای رژیم –
کوبیدن آب در هاون رژیم – عارضه لاجوردی – خالی تر از پوچ – خمیرگیر جلاد – واداده
ها – حقیر خودپرست – گزارش نویس – دغل کار – دگردیسی ذلت پذیر – تواب تمام عیار – انتقام
وادادگی – در دیگ وزارت پایین و بالا میشوید – میوه های نطنز وزارت اطلاعات –
جیره خوار رژیم - ماماچه پلیدک – تفاله بریدگان معلوم الحال – هم آخور و هم آغل –
مزدوران بد نام و گمنام گشتاپوی آخوندی – زشت سیرت – حرفهای صد من یک غاز رژیم را
تکرار کردن – دکتر فقیه - خیلی سوزش داشت - حقه باز – شیوه رزیلانه – شغل کثیف کشف
انحرافات – جاده پر ننگ و فصیحت - جاده صاف کن رزیم – کارد جلاد تیز کن – اشعه
دادن وگرانفروشی به گشتاپوی اخوندی – زاغ...دریده - جنون گاوی - دهان گشادت گور
تهمت – هوادار نادم – خبیث.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر