امشب در صفحه اول سایت کلمه، یک کلام برگزیده! خواندم :
"میرحسین: بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم را حفظ کند." !!
اینرا که خواندم به سالهای انقلاب و بعد از انقلاب و به دوران طلایی!!! خمینی پرتاب شدم و سعی کردم آن " امامی "!! که آقای موسوی میخواهد تصویر کند را بیاد بیآورم! اما هر چه بیاد آوردم از آن روزها! وعده و وعید پوچ ، سرکوب و آغاز ویران شدن ایران و مردم ایران بود..
آری ! اینوع " بسیجی " که خمینی می خواست از همان وعده های مجانی کردن آب و برق و مسکن بود که در نوفل نوشاتو برای بقدرت رسیدن به مردم می داد.
از همان شیوه ی رای گیری برای انتخاب نوع حکومت بود : جمهوری اسلامی یا جمهوری اسلامی!!؟
نوع بسیجی که خمینی میخواست البته از نوع همان چماقدارانی بود که از همان روزهای اول انقلاب به میزهای کتاب حمله میکردند و با چماق، جوانانی مانند عباس عمانی کارگری که برای کاندیدای ریاست جمهوری که خودش دوست داشت تبلیغ میکرد را می کشتند و به هیچ کس هم حساب پس نمیدادند! همان بسیجی هایی که امثال مرا در حالیکه روی زمین می کشیدند و زیر مشت و لگد دستگیر میکردند..
البته که خمینی اینوع بسیجی های فدایی امام!! را میخواست و آنها را خوب تربیت کرد تا بعدها در زندانها به جسم و روح جوانان آزادیخواه تجاوز کنند، شکنجه کنند و بدار بکشند. و فرمان امامشان! همه ی اینها را برایشان مشروع جلوه دهد.. شاخص آن دوران طلایی که آقای موسوی تبلیغ میکند موجودی بنام لاجوردی بود .
البته " میرحسین" هنوز برای ما یعنی نسل آنروز مشخص نکرده است که چه چیزی در آن دوران دهشتناک به دیده ی ایشان " طلایی " جلوه میکند!؟
عاطفه اقبال - 26 نوامبر 2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر