۱۳۹۹ دی ۱۷, چهارشنبه

فیلم افتر ماچ - عواقب-

دو روز دیگر سالگرد موشک زدن عمدی سپاه به هواپیمای اوکراینی است که منجر به سقوط هواپیما شد. 176 انسان جانشان را از دست دادند و خانواده هایشان برای همیشه به سوگ نشستند.
شب گذشته به تماشای فیلم سینمایی افتر ماچ - عواقب – نشستم.فیلمی که توطئه سقوط دو هواپیما و سرنوشت بازماندگان آنرا به تصویر می کشد. دیدن این فیلم برای من دوباره یادآور درد و رنج خانواده ها بود.
فیلم " عواقب " بر اساس یک داستان واقعی بنا شده. داستان دو هواپیما که در آسمان به هم اصابت کرده و تمامی سرنشینان آن کشته می شوند.
داستان در دو صحنه بازی میشود:
مامور برج مراقبت هواپیما در حال راهنمایی هواپیماها برای فرود می باشد. در همین حال تیمی به بهانه درست کردن خط تلفن وارد اطاق می شوند با خروج آنها از اطاق، خط تماس قطع میشود و باعث خارج شدن کنترل از دست مامور برج مراقبت می گردد. در فاصله همین چند لحظه دو هواپیما به هم اصابت می کنند.
مرد مسنی که با شادی وصف ناپذیر خانه را برای استقبال از همسر و دختر باردارش تزئین کرده است. ساعت موعود میرسد. پیرمرد دسته گلی می گیرد و به استقبال خانواده اش به فرودگاه می رود اما همه شادی اش با شنیدن خبر سقوط هواپیما بر سرش آوار می شود.
سناریوی توطئه از بالا از ابتدای فیلم احساس میشود اما بجای بردن پرژکتور روی آن، سناریو نویس می گذارد خود بیننده با دنبال کردن داستان نتیجه گیری کند. به همین دلیل به شیوه های لاپوشانی این توطئه در بالا و تاثیرات مخرب آن روی خانواده هایی که با کشته شدن عزیزانشان ویران شده اند، می پردازد.
مسئولین بالای هواپیمایی، مامور برج مراقبت را صدا میکنند و او را وادار به زندگی مخفی با عوض کردن نام و مشخصاتش می کنند. با خانواده های کشته شدگان تماس می گیرند و به آنها مبالغ بالا بعنوان خسارت پیشنهاد می کنند. پیرمرد، اما در برابر این پیشنهادات، عکس همسر و دخترش را مقابل چشم آنها میگیرد و میگوید: من فقط یک معذرت خواهی می خواهم. از هیچ کدام شما یک عذرخواهی ساده نشنیدم. و اطاق را ترک میکند.
در این فیلم قهرمانی وجود ندارد. زندگی مردم عادی است که با دردهایشان تنها هستند. پیرمرد وقتی به یک عذرخواهی ساده دست نمیابد به انتقام می اندیشد. از طرف دیگر مامور برج مراقبت که نمیداند چطور وارد این مهلکه شده، به لحاظ روانی بهم ریخته و تمام زندگیش بر باد میرود.
روبرو شدن این دو نفر که هر دو زندگیشان از دست رفته ، در انتهای فیلم تکان دهنده است. وقتی مرد مسن درب خانه ماموربرج مراقبت را می زند و با نشان دادن عکس می گوید: هیچ کس عذرخواهی نکرد. مامور برای دور نگه داشتن همسر و پسر کوچکش که به دیدنش آمده اند، از او میخواهد آنجا را ترک کند. پیرمرد در خشمی آنی چاقویش را بر گردن مامور برج مراقبت که خود یک قربانی است، می گذارد و خون جاری میشود. و به زندان میرود.
بعد از سالها، پسری که در مقابل چشمانش پدرش را کشته اند، بزرگ شده و بسراغ پیرمرد می آید که او را بکشد اما نمی تواند ماشه را بکشد. پیرمرد او را تشویق می کند ولی پسر با هق هق گریه روی زمین می نشیند. پیرمرد با اشک میگوید: پشیمانم مرا ببخش...من فقط یک عذرخواهی میخواستم.
کسانی که دنبال قهرمان یا پایان به خوبی و خوشی می گردند از این فیلم خوششان نخواهد آمد. کشش این فیلم برای من واقعی بودنش بود. فیلم بخوبی این واقعیت را تصویر میکند که با این سقوط فقط سرنشینان هواپیما نیستند که کشته می شوند. زندگی خانواده هایشان نیز با آنها بخاک سپرده می شود. دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد شد.
بازی خوب آرنولد شوارتزنگر در زمانی که سنی از او گذشته و دیگر آن هیکل غول مانند فیلم های ترمیناتور را ندارد، فیلم را جذاب کرده است.
با دیدن این فیلم به خود گفتم، کاش از سقوط عمدی هواپیمای اوکراینی در ایران هم فیلمی ساخته شود. به سراغ تک تک خانواده ها در قبل و بعد از سقوط هواپیما بروند و از انتظار در آغوش گرفتن ها و اشک ها و توطئه ها سخن بگویند. و از تک تک کسانی که در این سقوط به همراه عزیزانشان دفن شدند. از زندگی هایی که بر باد رفت.
عاطفه اقبال – 6 ژانویه 2021

réalisé par Elliott Lester avec Arnold Schwarzenegger

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر