یک توضیح : میدانم که مجاهدین سوژه ی مورد علاقه بسیاری از دوستان نیستند. و این نوشته به دلیل بلند بودنش شاید توجه زیادی را به خود جلب نکند. غرض از این سلسله نوشته ها ثبت در تاریخ می باشد.
اتفاقا خیلی خوبه که می نویسی ..شاید اگر در زمان انقلاب هم ازاعمال سردمداران انقلاب افشاگری و روشنگری می شد به این بلا دچار نمی شدیم
وقتی امروز مجاهدین از یک دیدار ساده خانواده ها با عزیزانشان هراس دارند. نشانگر معضل درونی بزرگتری میباشد. روی این هراس حتی نزدیکان مجاهدین نیز دست گذاشته و آنرا تائید کرده اند. بعنوان مثال ح. حبیبی یکی از وابستگان نزدیک مجاهدین، این مسئله را بعنوان اصلی ترین مشکل دیدار خانواده ها در پاسخ خانمی بنام ستایش الف عنوان میکند، توجه شما را به این گفتگو جلب میکنم.
با همین کاراشون پایه مردمی شون رو از دست دادن. سیاست های غلط رجوی مانند موریانه پایه های چوبی مردمی رو پوساند. ضربه سیاست های نادرست رجوی کمتر از خون آشامی خمینی نبود.
البته خون آشامی خمینی چیز دیگری است. اما سیاست های نادرست مسعود رجوی در راس مجاهدین ضربه بسیار سنگینی به جنبش مردم ایران زد. ضربه ای جبران ناپذیر.
البته من از روحیه و ساختار درونی مجاهدین اطلاع ندارم ولی چون در دبیرستانهای تهران تدریس میکردم شاگردان زیادی داشتم که مجاهد بودند و بعد از انقلاب بحث های آزاد چپ و مجاهد و حزب الهی ها واقعا بوی دل انگیز رشد آزادی داشت. همیشه ازمسیری که بعدها گروه مجاهدین گرفتند متعجب بوده و هستم. تمام گروه ها با ایدئولوژی سیاسی متاسفانه رد پای مکتوبی نگذاشتند که مسیر طی شده بتواند برای آیندگان مورد باز خوانی و بررسی و یاد گیری شود. این همه اترژی سازنده فکری و جسمی نسلی که میتوانست ایران را به پایگاه سازندگی تبدیل کند تبدیل به گروهک هائی شدند که نتیجه نهائی این شد که بگوئیم خوب شد که به قدرت نرسیدند. این بی شک یک ضایعه بسیار درد آور فرهنگ جمعی است. امروز حزب توده خائن تصور میشود. مجاهد سکت بحساب میاید و فدائی و هر گروه بقیه تعریفی نا خوشایند بدنبال دارند. کاش میتوانستیم دلایل عقیم ماندن کوششهای سیاسی در ایران را تا حدودی دریابیم. مطمئن هستم افرادی که در خود این تشکیلات بودند بهتر از هر کس دیگری قادر به نقد خواهند بود. برای من همه آنان که در فکر سازندگی محیط اجتماعی بودند انسانهای با ارزشی بحساب میایند.
متاسفانه مسیری که مجاهدین رفتند نهایتا به زمین گیر شدنشان در آلبانی منجر شد. از آنطرف فدایی ها هم که در اول انقلاب تعدادشان بسیار بیشتر از مجاهدین بود از هم پاشیدند و به دهها گروه تقسیم شدند. من همیشه فکر میکنم اگر فدایی ها در هیبت همان سازمان پرابهت ابتدای سال 58 می ماندند شاید مانع یکه تازی مجاهدین نیز میشدند. یعنی یک توازن قدرت در میان احزاب ایرانی ایجاد میشد که یکه تازی را غیرممکن می کرد. کما اینکه هر دو دست در دست هم میتوانستند مقابل رژیم جمهوری اسلامی بایستند و نگذارند کار به اینجا برسد. متاسفانه اینگونه نشد. از آنهمه عظمت امروز چیز زیادی نمانده است. اما رد پای مکتوب موجود است. بسیاری نیز توسط ما مکتوب خواهد شد.
یکدنیا سپاسگزار. امیدوارم که تلاش های افرادی چون شما رد پای آنان که سر در پای عقاید دادند را در تاریخ زمان زنده نگه دارد، سلامت و موفق و سر فراز باشید.
البته گروهک نامی ست که ج.ا. بکار می بره. بنظر من کشتار همان عناصر صادق از جمله شاگردان شما بوسیله جمهوری اسلامی خونخوار، یکی از علل مهم راهی شرایطی ست که امروز فرقه رجوی باهاش گریبان است.
خانم اقبال شما مطمئنید تعداد فدایی ها با احتساب طرفداراشون بیش تر از مجاهدین بود؟
بنظر من مجاهدین و فدائی ها قادر به همکاری نبودند. زیرا زیر بنای تفکرشان با هم همخوانی نداشت. در ضمن من که پنج سال پیش از انقلاب انفرادی در اوین بودم با وجودی که هیچکس را ندیدم بجز یک بار برای رفتن دست جوئی پسر خیلی جوانی که بمن علامت میداد احساس کردم تعداد زیادی مجاهد در اوین هستند. گرایش های متنوع در ایران متاسفانه با جنگ قدرت و دزدیده شدن میوه آن توسط دزد آخر تمام شد. حتی جبهه ملی که حد وسط بود پاره شد چه رسد به آنها که در دو انتها بودند.
مجاهدین که پس از جریان شریف واقفی دیگه بیرون زندان تا جایی که من می دانم دیگه وجود خارجی نداشتن. گفتگوهای درون سازمانی بین بخش م.ج.م.ل و فدایی ها هم امروز مسند شده، همچنین گفتگو های بین سازمان های دیگر. فدایی ها همپس از جان باختن حمید اشرف قوای چندانی در بیرون زندان نداشتند. با باز شدن زندان ها دو گروه جان گرفتند و از طرفی آنچه را که تاریخ ثابت کرد اینکه دو گروه تو سط اپورتونیستها و طرفداران احساسی زیاد پر شد.
می گویم طرفداران احساسی بخاطر اینکه یک نوجوان یا جوانی که چیزی از مبارزه نمی دانست در طول چند ماه شد طرفدار دو سازمانمبارز.......
دولت آلبانی را هر دولت و سازمانی و گروه ومافیاها پول بیشتر پیشنهاد بکنند خودشان را اون برنده میفرشوند
سازمان مجاهدین کم خرج در آلبانی نکرده تا به امروز
اکثریت نماینده مجلس و سناتور ها هم که توجیب سازمان هستند
احتمالا دولت مافیای آلبانی قیمت را بالا برده
باید منتظر شد ببینم کی برنده میشه سازمان
مجاهدین یا جمهوری اسلامی برای خرید دولت آلبانی
پشت مجاهدین در آلبانی آمریکا قرار داره. اساسا معامله آمریکا با آلبانی باعث شد که تمامی نفرات مجاهدین در آنجا پذیرفته شوند. برای همین تا زمانی که موضع آمریکا این چنین باشد رژیم نمی تواند برنده صحنه باشد. و امیدوارم که هرگز رژیم برنده نشود. مجاهدین با کمک آمریکا حتی موفق شده اند که حق پناهندگی و گرفتن حقوق پناهندگی را از اعضای جدا شده ی خود در آلبانی بگیرند و آنها را به خود وابسته کنند. آنها حتی از داشتن کارت شناسایی و پاسپورت محروم هستند در حالیکه در ابتدای انتقال دولت آلبانی آماده بود به همه کسانی که منتقل شده اند کارت و پاسپورت بدهد. بنابراین داستان سیاسی است.
دقیقا لابی ها مجاهدین چه دمکرات و چه جمهوری خواها مجاهدین را سپورت میکنند و یکی از دلیل های کمک ها بزرگی مالی به آلبانی قبول کردن مجاهدین به عنوان پناهجو بود دقت بکن نه پناهنده
مجاهدین اصرار برای پناجوی برای هوادار ها بودن نه عضو ها اصلی
برای کنترل و جدا نشدن بدنه
چون پناهجو حق و حقوق پناهنده شامل اش نمیشود
اول اینطور گفتند اما بعد در اولین انتقال قرار شد به بچه های انتقال داده شده کارت و پاسپورت داده شود. به اولین گروه نیز تعلق گرفت. اما بعد مهدی ابریشمچی با ملاقاتی با مقامات آلبانی گفت که ما مجاهد خلقیم و پناهندگی و پاسپورت نمی خواهیم. و عملا با معاملات پشت پرده این حق را از اعضایشان و همچنین جدا شده ها گرفتند. حتی کمیساریا ناچار شد سال گذشته قسمت پناهندگی ایرانی ها را تعطیل کند و حقوقی را که به جدا شده ها می داد را قطع کرد. همه این زد و بند های سیاسی پشت پرده است.
میشه لطفا کلمه انگلیسی پناه جو و پناهنده رو بنویسید؟؟تفاوت این دو را نمیدانم.
نمی فهمم چرا آنها که میخوان جدا بشن خوب برن. چه زوری آنها را مجبور باطاعت از اوامر میکنه؟
asylum seekers and refugees if you need more information let me know
ویکتوریای عزیز، شرایط جدا شدن به این راحتی که شما فکر میکنید نیست. یکبار در همین سلسله نوشته ها مفصل توضیح خواهم داد که به جدا شدگان بخصوص در عراق و آلبانی چه گذشت. و آنها که در آلبانی جدا شده اند امروز در چه وضعیتی به سر می برند. بسیاری از اعضای مجاهدین سالهای طولانی است که با دنیای بیرون هیچ تماسی نداشته اند. با خانواده هایشان رابطه ای ندارند. جدا شدن در چنین وضعیتی بسیار سخت است. برای همین است همانطور که در این مطلب توضیح داده ام مجاهدین از تماس خانواده ها می ترسند. چون تا بحال غالبا هر خانواده ای که به دیدن عزیزانش رفته است آنها جدا شده اند.
دوست عزیز اطلاعاتی که افرادی مثل شما دارند در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران بسیار با ارزش است. و باید تا آنجا که میتوانید این اطلاعات را ثبت کنید. آنطور که می فهمم شهامت بریدن از گروه و ترس از عدم حمایت موجب ادامه دادن میشود. البته تا آدم خودش تحت آن شرایط قرار نگیره مشکل میتونه وضع رو بفهمه. در حقیقت روسای مجاهدین هم به روش گروگان گیری مبتلا هستند. اعضا را گروگان گرفته اند.
من گروگان گیری نمیگویم. مجاهدین در حال حاضر در رابطه تماس اعضایشان با خانواده ها به مثابه یک سکت عمل میکنند. حتما بیشتر در این رابطه خواهم نوشت. واقعا اگر کسی خودش آنجا نبوده باشد باورش سخت است.
Thank u very much. I always had one specific question in my mind from politicaly active women in iran. In male dominated society why I should fight because looking at france and russia after the success they put women in their place again then relating nationalism and feminism was always a big question in my mind. I will be very happy if u can relate these 2 and give me ur understanding of feminism and nationalism? There is not too much research on this topic. This is just for my personal curiosity.
متشکرم خانم عاطفه اقبال ،بنظر من هم که در زمان آمدن خانواده ها پشت درب اشرف و لیبرتی و در درون تشکیلاتشان بودم ، تحلیل شما را قبول دارم ، واقعیت این است که آنقدر مجاهدین و رهبری عقیدتی شان بی عاطفه و غیر منطقی و غیر انسانی با موضوع خانواده برخورد کردند، که رژیم توانست همین پارامتر خانواده را بر علیه آنها بکار بگیرد ، خانواده ای که در سال 58 حامی ما بود ، تبدیل به خانواده الدنگ شد !!! البته الان همه خوب فهمیدند که الدنگ همان آقای رهبری عقیدتی و بانو هستند که هیچ فهم و عاطفه و شناختی از عنصر انسانی ندارند.
بله دقیقا همینطور است. مجاهدین بحدی غیرانسانی با مقوله خانواده ها برخورد کردند که گزک به دست رژیم دادند. اساسا مجاهدین برای بحران سازی برایشان به مثابه جنگ برای خمینی نعمت بود. یعنی از این کارهای رژیم برای سر کار گذاشتن اعضا و هواداران خودشان استفاده میکنند.
خانم عاطفه، روی نکات خوبی انگشت گذاشتهاید. منتظر قسمت بعدی هستم.
ممنونم . حتما ادامه خواهم داد و چند مورد را باز خواهم کرد.
با توجه به اینکه نوشته های حسن حبیبی را در مطلب بالا بعنوان فاکت آورده ام. بنا به اولیه ترین پرنسیب های روزنامه نگاری جوابیه او را که بصورت ویدئو در صفحه اش گذاشته را نیز بعنوان حق پاسخ اینجا میگذارم. و به دوستان توصیه میکنم حتما گوش کنید. حسن حبیبی صفحه فیسبوک دارد و می توانید در صفحه خودش هم این ویدئو را ببینید.
خانم عاطفهی عزیز، شما با گذاشتن کامنت بالا و توصیهتان دقیقن ۴۱ دقیقه و ۳۹ ثانیه از عمر من یکی را تلف کردید. حتما سر پل صراط دامن شما را خواهم گرفت.
Parvaneh Ghassemi Djaber Kalibi
واقعا که وقاحت برای مجاهدین حد و مرز ندارد!!!!
پروانه جان متاسفانه اینگونه است وقاحت دیگر نزد آنها رنگ باخته است.
وقتی مجاهدین انقدر بی عاطفه ونا مهربانن پس
برای ایران چه میخواهند سوغات بیاورند ما که بیرحمی و شقاوت باندازه کافی داریم
منتظر چه باید باشیم زهی خیال باطل دارند این که مردم جایی برای مجاهدین باز کنند
بنا به مثل معروف: وای اگر از پس امروز بود فردایی. مجاهدین همین هستند که امروز نشان میدهند. فکر نباید کرد که اگر به فرض محال قدرتی داشته باشند بهتر عمل خواهند کرد. آنها هم اگر قدرت به دستشان بیفتد همین بساط اعدام و دستگیری و شکنجه را بر پا میکنند.
قسمتی از اعترافات حسن حبیبی در رابطه با علت لغو دیدارهای خانوادگی از طرف مجاهدین: " ذکر یک نمونه را برای فهم بهتر می آورم.، مجاهدی بود که از سال ۶۵ در ارتش آزادیبخش بود. در تمام عملیاتها شرکت کرده بود. حماسه های گوناگون اشرف و لیبرتی را قهرمانانه از سرگذرانده بود. وقتی با آلبانی آمد خواهرش که قبلا بریده و تقریبا از اضداد بود یکدفعه سر وکله اش در برنامه ها تظاهراتها پیدا شد و سعی کرد دوباره به مسئولین انجمن نزدیک شود. سپس با اصرار در خواست کرد که مادرش برود و پسر راببیند. بعد مادر را به آنجا برد و همراه با مادر به بهانه کمک مالی به برادرش خیلی چیزهای دیگر هم داد - منظور از خیلی چیزهای دیگر "تلفن دستی" میباشد - و ذره ذره بوی زندگی در پاریس و زن و امکانات را هم دمید. بعد هم مجاهد مربوطه را بُراند و با خود به پاریس آورد ... در این سه چهار سال برخی از این خانواده ها که خیلی صادق هم نبوده اند با فریب و حیله توانستند نقشه های رژیم راپیش ببرند و "مجاهد ببُرانند. یک مورد را یک برادر مجاهد سابق و هوادار فعلی در همین فیسبوک افشا کرد که چطور عیال بریده سابق به بهانه دیدار یک عضو دیگر خانواده خودش را همراه کرد و سرزده سر از هتل این برادر در اورد و با وعده های دروغ کمک و همراهی اورا مجاب به جدائی از سازمان کرد و بعد به اروپا کشاند و ولش کرد. در همین پاریس هم یک ناخواهر حقه بازی همین فیلم را بازی کرد و یکدفعه شد هوادار دو آتشه و بعد به آلبانی رفت و برادر مجاهد ۳۵ سال سابقه را بُراند و اورد پاریس واز او یک جنازه سیاسی درست کرد. پس اگر خیلی مجاهدین و تشکیلات و سرنگونی را دوس داریم به نظر من دیدارهایمان با مجاهدین را به بعد از سرنگونی موکول کنیم تا این شکاف بسته شود. "
یک سوال.؟ هنوز نمیفهمم چطور یک مبارز سیاسی اینقدر آسون گول این و اون رو میخوره؟؟؟ آیا این شخصیت های نیم بند اصلا برای کار سیاسی مناسب هستند و یا هر جا همه میروند آنها هم میروند؟؟؟ شخصیت افراد باید رها از زور احساس و یا هر نوع فشار خارجی دیگر عمل کند.
برای اینکه پیچیدگی دنیای سازمانها و تشکیلات ها را چون در آن نبوده اید نمیدانید. اینها در یک مسیر به اینجا رسیده اند فکر نکنید از همان اول سکت بودند. اعضایشان هم بتدریج به این روند خو گرفته اند. ماجرای آزمایش معروف داغ کردن تدریجی آب و قورباغه را که میدانید. این هم همان روند است.
حتما نامه حاج سيد جوادى ها را به مرحوم حاج سيد جوادى به خاطر داريد،آن دو برادرزاده عضو فرقه رجوى عموى خود را كه از قرقه و شوراى ملى رجوى انتقاد كرده مورد توهين و ناسزا قرار دادند و در يك نامه عموى خود را بارها عموى رذل و پستم خطاب كردند.
تفكر اسلامى همين است،فقط من(رهبر فقه) و ديگر هيچ،همه چيز و همه كس فداى اميال رهبر فرقه مسلمانان.
مهدى ابريشم و مريم قجر چه اختلافى با هم داشتند كه امام رجوى آنان را مجبور به طلاق كرد،حرمت خانواده را از بين برد و خود با همسر دوستش ازدواج كرد.
متاسفانه همین است . عمق ارتجاع مذهبی به همین جا می رسد. نوشته ای را که الان گذاشته ام را ببینید بیشتر شرح داده ام.
یک سئوال از شما.ایا خصلت مرید و سکت پروری در
مدل مذهب شیعه باعث میشود که هر چه طعم مذهب دارد این شکلی شود؟ مثل تشکیلات حسن
صباح و یا مجاهدین فعلی؟
Atefeh Eghbal مرسی
مگه میخوان برن سفر حج یا تایلند که ۸۰۰۰ نفر در
خواست ویزا کردند
خوب وزارت اطلاعات رژيمه دیگه . همه چی رو حاجی حاجی حل میکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر