۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

به بهانه ی بیانیه ی بدون امضای "جمعی از بستگان ساکن اشرف" در سایت جرس

دیشب ایمیلی از منبعی ناشناس  بدستم رسید که نامه ای بنام – جمعی از بستگان ساکن اشرف !؟ را برایم ارسال کرده بود. من این نامه را همان روزهای اول در صفحه ی یکی از کسانی که در لیست فیس بوک من میباشد دیدم و همانجا نظرم را بصورت کامنت نوشتم. لازم میبینم برای کسانی که این نامه را چه در سایتهای اینترنتی و چه در صفحات فیس بوک پخش میکنند و میخوانند، توضیحی در این زمینه بدهم. بنظر من همانطور که در نوشته ام تحت عنوان " نام مستعار ، ماسکی بر چهره اعضای حزب باد" نوشتم، دوباره روی این مسئله تاکید می کنم که نمیتوان روی مسئله ای که جان 3400 نفر در آن مطرح است با اسم مستعار نظر داد و نوشت بدون بر گردن گرفتن مسئولیت پیامدهای آن. حتی اگر جان یکنفر هم مطرح باشد اینکار را نمیتوان کرد. بنظر من این نامه و نامه های مشابه آن هیچگونه مشروعیتی ندارد چون نمیتوان با اسم " جمعی از بستگان ساکن اشرف " نامه ای را امضا کرد. این خانواده ها اگر وجود دارند و اگر همانطور که میگویند نگران هستند و اگر محتویات این نامه را قبول دارند لطفا اسم خود را زیر آن بگذارند که همه بدانند با چه کسی و با چه سابقه ای طرف هستند؟ چون کسانی هم هستند که جلوی اشرف مدتهای طولانی است که با بلندگوهای  متعدد مانع حتی استراحت بیماران در بیمارستان اشرف شده اند.  من اصلا بحثم این نیست که پشت این نامه چنین کسانی هستند یا نه؟ اصلا هم نمیخواهم کسانی  که حتی اسم  زیر این نامه نگذاشته اند را به وزارت اطلاعات وصل کنم. در رابطه با محتوای نامه هم تا زمانی که اسامی واقعی زیر آن وجود نداشته باشد نمیخواهم صحبتی بکنم. بحث اصلی این است که وقتی نامه ای بنام خانواده های اشرف در چنین شرایط حساسی انتشار داده میشود و زیر آن هیچ اسمی مشاهده نمی شود میتواند  شبهه های زیادی را در ذهن برانگیزد. اگر بواقع شما از خانواده های بچه های اشرف هستید و سابقه همکاری با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را ندارید. و اگر همانطور که میگوئید بواقع نگران بچه هایتان در اشرف میباشید. دیگر ترس از امضای این بیانیه با اسم و رسم اصلی خودتان بی معنی میباشد.

 اسم های اینچنینی که اینروزها در فضای سایتهای مختلف و فیس بوک از زیر زمین می رویند از هیچگونه مشروعیتی برخوردار نیستند. در  همین رابطه چندی پیش  گروهی در فیس بوک تشکیل شده بود ، بنام " خروج از اشرف " من به کسی که با نام مستعار این گروه را تشکیل داده است به صراحت نوشته ام که اساسا با کسی که اسم مستعار دارد نمیشود وارد صحبت شد. چون شرایط را در رابطه با جان بچه های اشرف حساس میبینم . هر بحث و هر نقدی از جانب دو طرف در چنین شرایطی باید بسیار مسئولانه انجام شود تا تبعات آن دامن بچه های اشرف را نگیرد. نجات جان آنها باید فراتر از هر چیزی، مسئله و دل نگرانی اصلی باشد. ضمن اینکه تاکید میکنم که نمیتوان به هیچوجه طرح همه با من را در این رابطه پیش برد و از همه انتظار داشت با آن همراهی کنند

در همین جا از دوستان میخواهم  که وقتی  با چنین نامه ها یا گروه هایی که اسم مشخص و شناخته شده پشت آنها نیست روبرو میشوند. با آن آگاهانه برخورد کنند. فراموش نکنیم که پشت اسم مستعار، هر کسی میتواند نشسته باشد. مرحوم منتظری در کتاب خاطرات خود نقل میکرد که آنزمانها قدرت های خارجی برای اینکه بحث سنی و شیعه را در ایران دامن بزنند افرادی را میخریدند که بیایند پای منبر فلان پیشنماز سنی بنشینند و به او فحش بدهند و از طرفی به کسانی دیگر پول میدادند تا پای منبر یک پیشنماز شیعه بنشیند و از موضع سنی فحش بدهد. به این ترتیب بحث سنی و شیعه را برای بهم ریختن اوضاع و بهره برداری از آب گل آلود تشدید میکردند. امروزه نیز ما شاهد چنین فرصت طلبی ها و تفرقه افکنی هایی هستیم . زمانه ای شده است که حتی با اسم مستعار یک مقاله را که با اسم واقعی نوشته شده نقد میکنند!.تا هیچکس مسئولیت آنرا بعهده نگیرد. پنهان شدن در پشت یک نام مستعار نه بهایی می طلبد و نه خرجی دارد..برخورد با این مسئله حساسیت بالای تک تک ما را بعنوان انسانهایی آگاه و مسئول طلب میکند.

عاطفه اقبال – 24 اردیبهشت 90 برابر با 14 می 2011


لینک و نظرها در فیسبوک

-        نامه جمعی از بستگان پناهندگان اشرف به فعالین حقوق بشر – ضمیمه – :

ما ا ز بستگان نزديک تعدادی از پناهندگان اشرف هستيم که نه می توانيم از رژيم جمهوری اسلامی ايران تقاضای کمکی کنيم و نه سازمان مجاهدين خلق و سازمان های بين المللی به ما توجهی می کنند، که اگر توجهی بود، امروز برای چندمين بار شاهد کشتار در کمپ اشرف نبوديم. متاسفانه اين نامه را زمانی برای شما می نويسيم که سکوت مدافعين حقوق بشر منجر به فاجعه ای برگشت ناپذير در اشرف شد و هر لحظه امکان گسترش دامنه اين فاجعه بيشتر و بيشتر می شود. شايد اعلام ۳۵ کشته و ۳۰۰ مجروح که ۲۵۰ نفر آنها احتياج مبرم به امکانات پزشکی دارند و تعدادی از آنان با خطر مرگ مواجه می باشند، برای بسياری تنها خبری باشد در ميان انبوه خبرهای نا گوار. ولی برای خانواده هايی که عزيزانشان در آنجا هستند و هيچ خبری از آنها ندارند، به معنی عذاب و دردی وصف نا شدنی است. زمان آن رسيده است که هر کسی که دل در گرو انسانيت و حقوق بشر دارد پای پيش بگذارد تا از ادامه يا تکرار اين فاجعه انسانی جلوگيری نمايد. اميدواريم اين نامه را ورای مسائل پيچيده ی سياسی به سادگی از ديدگاه مادران دردمند پناهندگان اشرف بنگريد و بی تفاوت از کنار آن نگذريد. مادرانی که تنها راه با خبر شدن از سلامت فرزندانشان، جستجو در ليست کشته شدگان و مجروحين حمله نيروهای عراقی به اشرف است. مادرانی که درک عميقی از نقض حقوق بشر دارند و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند.تصور چهره ی تکيده و قامت خميده اين مادران، از انتظار و نگرانی بی پايان، کار سختی نيست. مادرانی که در کوچه پس کوچه های ايران با تمام درد ها و رنجهايشان فراموش شده اند، نقض بسياری از بندهای حقوق بشر را در نگاه منتظر و ملتمس تک تک آنان ميتوان ديد، مادرانی که نگرانی و انتظار نه بخشی از زندگی آنها که تمام زندگی آنان شده است. اين مادران درد مند چشم انتظار اقدام شما هستند تا آنها را از زير شکنجه شبانه روزی دلهره و بی خبری بدر آوريد.
از طرف مادرانی به شما نامه مينويسيم که بيش از ۱۰ ، ۱۵ يا ۲۰ سال از جگر گوشه های خود، خبری ندارند و تمام تلاش آنها و خانواده شان برای تماس با فرزندانشان با بن بست مواجه شده است، سالهايی که لحظه لحظه ی آن در انتظار خبری از آنان سپری شده است. بی خبری ای که هر شايعه يا خبر حمله به اشرف را به اندازه خبر بردن عزيزانشان به پای چوبه ی دار ، برای آنان سخت و طاقت فرسا می کند. با هر خبريا شايعه ای می ميرند و زنده می شوند. در همه ی اين سالها نه ميتوانند درد خود را با کسی در ميان بگذارند و نه ميتوانند از کسی تقاضای کمک کنند. مادرانی که چاره ای جز گريستن بر اين درد و رنج بی پايان در تنهايی خويش ندارند. به شما از طرف مادرانی می نويسيم که از کشته يا مجروح شدن عزيزشان در حمله نيروهای عراقی با خبر می شوند و هيچ کاری از دستشان ساخته نيست. مادری را تصور کنيد که کابوس شبانه اش استرداد فرزندش به رژيم جمهوری اسلامی و اعدام بلادرنگ عزيزش می باشد. مادری را تصور کنيد که از خانه اش خارج نمی شود تا شايد خبری از فرزندش به او برسد و آنگاه که به اجبار از خانه بيرون می رود، دلشوره ای تمام وجودش را در بر می گيرد که نکند فرزند دلبندش تماسی بگيرد و او در خانه نباشد. دردناکتر اينکه چنين دلشوره ای برای سالها بطول می انجامد و پايانی ندارد. آيا می دانيد چه بر سر اين مادر ها و خانواده هايشان می آيد و روزگارشان چگونه می گذرد؟ در بند عمومی زندان اوين، زندانيان می توانند هر از گاهی با خانواده ی خويش تماس بگيرند و آنها را ملاقات کنند، ولی خانواده هايی را می شناسيم که برای سالها حتی کوچکترين خبر و اطلاعی از فرزندانشان و سلامتی آنان ندارند. بر اين درد و آلام، نگرانی های روز افزون اين خانواده ها ازکشته شدن عزيزانشان در حملات نيرو های عراقی وعدم دسترسی فرزندانشان به ابتدايی ترين احتياجات انسانی اعم از آب و دارو و کمک پزشکی را اضافه کنيد. آيا تنها از بيم سوء استفاده رژيم کنونی يا هر گروه سياسی، بايد چشم بر يک فاجعه انسانی ببنديم. براستی چه چيزی مهمتر از جان انسان هاست.
ساکنان اشرف از جنس ما و شما هستند که به اجبار در چنين شرايطی قرار گرفته اند و دستشان به جايی بند نيست. متاسفانه تا کنون ملاحضات سياسی مانع از اقدامات موثر فعالين و سازمانهای حقوق بشری برای نجات جان بيش از ۳۰۰۰ نفر از ساکنان اشرف شده است و با کمال تاسف برای چندمين بار شاهد کشتار آنان بدست نيرو های عراقی بوديم. هر کدام از اين نام هايی که در ليست کشته شدگان می بينيد انسان هايی بودند دارای حق حيات و خانواده ای که به جان دوستشان دارند. ما از شما فعالين و تمامی سازمانهای حقوق بشری تقاضا داريم که تلاش نماييد تا کشتار پناهندگان اشرف متوقف شده و مجروحين از امکانات پزشکی بر خوردار گردند . همچنين استدعا داريم تمام توان خود را بکار گيريد تا ساکنان اشرف به مکانی امن در کشوری غير از عراق و ايران منتقل گردند تا خانواده های آنها با آزادی کامل بتوانند جهت انتقال عزيزانشان به کشورهای دلخواه شان اقدام نمايند.

جمعی از بستگان پناهندگان اشرف

https://news.gooya.com/politics/archives/2011/04/120477.php

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر