۱۳۹۸ آبان ۶, دوشنبه

صدای پای سالوادور آلنده می آید. صدای پای ویکتور خارا!

وجودم از شوق لرزید وقتی این صحنه را دیدم. آری! مردم آنهایی که برای آزادی و عدالت سربدار شدند را فراموش نمیکنند. ۴۶سال پیش ویکتور خارا شاعر و خواننده انقلابی شیلی درست یکروز پس از کودتای پینوشه علیه دولت قانونی آلنده دستگیر شد. کودتایی که بعدها سازمان سیا به دست داشتن در آن اعتراف کرد. پیکر بیجان "خارا" ی ۴۰ ساله را سه روز بعد در گوشه ی یک خیابان پیدا کردند. روی پیکر خونینش آثار شکنجه و ۴۴ گلوله مشهود بود. شاهدان عینی گفتند، "خارا" را همراه چندین هزار نفر دستگیر شده به استادیوم سانتیاگو بردند. دست و انگشتانش را شکستند و از او خواستند در حضور مردمی که آنجا بودند، آواز بخواند. او با شجاعتی وصف ناپذیر در حضور شکنجه گرانش اما رو به مردمش ترانه " ما پیروز می شویم " را خواند: مردم متّحد، هرگز شکست نخواهند خورد- بر پا خیز، بخوان. که ما پیروز خواهیم شد...میگویند او آخرین ترانه اش بنام " حق زندگی در صلح" را در گوشه ای از روزنامه نوشت و یکی از کسانی که از استادیوم توانست خارج شود آنرا به دست همسر و دخترش رساند: "پنج هزار نفر از ما اینجا هستیم...در این اندیشه ام که همه چند نفریم...چقدر سخت است آواز خواندن- وقتی باید از وحشت بخوانی- وحشتی که در آن زندگی میکنم... در آن می میرم تا خود را در میان این لحظات بی پایان بنگرم - که در آن سکوت و مرگ پایان ترانه من است."
سال گذشته در مبارزات دادخواهانه مردم ناچار شدند ۹ متهم به قتل او را محاکمه و محکوم کنند. امروز اما، مردم شیلی دوباره بپا خاسته اند. تظاهرات هایشان از مسائل جزئی مثل گران شدن قیمت بلیط مترو آغاز شد اما با اینکه دولت مجبور شد این گران شدن را لغو کند ، اعتراض ها ادامه پیدا کرد. گویی روح ویکتور خارا در روح این مردم دمیده شده. سه روز پیش وقتی بیش از یک میلیون نفر در شهر سانتیاگو تظاهرات کردند. رئیس جمهور شیلی ناچار شد بیاید و بگوید: پیام شما را شنیدم! - شباهت ها جالب است -
روز شنبه مردم در شهر بزرگ سانتیاگو در گردهم آیی شان در حالی که عده ای از آنها گیتار بدست گرفته بودند آخرین ترانه ویکتور خارا را خواندند. تا حق زندگی در صلح برای همه به رسمیت شناخه شود.
آری! صدای پای آلنده می آید. صدای پای ویکتور خارا و دهها هزار کسانی که در راه آزادی در شیلی بخون تپیندند. حق آزادی در صلح باید برای همه انسانها به رسمیت شناخته شود.
عاطفه اقبال - 28 اکتبر 2019
متن ترانه " حق آزادی در صلح "
پنج هزار نفر از ما اینجا هستیم
در این بخش كوچك شهر ما پنج هزار نفریم
در این اندیشه ام كه همه چند نفریم
در همه شهر ها و در تمام كشور
اینجا تنها ده هزار دست هست كه دانه می كارند
و كارخانه ها را به كار می اندازند
چه میزان انسانیت صرف گرسنگی، سرما، ترس ، درد، فشارهای اخلاقی، ترور و دیوانگی می شود؟
شش نفر از ما گم شدند
چونان كه انگار در فضای ستارگان گم شوند
یكی مرده ،دیگری كتك خورده
چونان كه هرگز پیش از این باورم نبود كه انسانی چنین كتك بخورد
چهار نفر دیگر می خواستند به وحشت خود خاتمه دهند
یكی با پریدن به هیچی
یكی با كوبیدن سرش به دیوار
اما همه به مرگ محتوم چشم دوخته اند
چه وحشتی چهره فاشیسم خلق می كند!
آن ها برنامه هایشان را با صراحتی برنده به پیش بردند
هیچ چیز جلودارشان نبود
برای آن ها خون مساوی مدال ها بود
وسلاخی عملی قهرمانانه محسوب می شد
اوه خدایا، این دنیایی است كه تو آفریده ای
برای این ، هفت روز كار شگفت انگیز تو بود؟
در میان این چهار دیواری تنها تعدادی باقی ماندند كه پیشرفتی نداشتند
كه كم كم ،بیشتر و بیشتر آرزوی مرگ خواهند كرد
اما ناگهان ضمیر من بیدار می شود
و دیدم كه این جریان ، ضربان قلب ندارد
تنها نبض ماشین ها و نظامیان است كه
چهره های شان را چون ماما ها سرشار از شیرینی نمایش می دهند
بگذار مكزیك، كوبا و همه جهان در برابر این بیرحمی قد علم كند
ما ده هزار دستیم
كه كاری از مان بر نمی آید
چند نفر از ما در همه كشور است؟
خون رییس جمهور همراه ما
كوبنده تر از بمب ها و مسلسل هاست
مشت هامان دوباره كوبنده خواهند شد
چقدر سخت است آواز خواندن
وقتی باید از وحشت بخوانی
وحشتی كه در آن زندگی می كنم
وحشتی كه در آن می میرم
تا خود را در میان لحظات بی پایان بنگرم
كه در آن سكوت و فریاد
پایان ترانه من است
آن چه می بینم، هرگز ندیده بودم
آن چه حس كردم و حس می كنم
تولدی به این لحظه می بخشد......

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر