۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

تفاوت زندانهای امروز و دهه شصت- در حاشیه ویدئوی حشمت طبرزدی



داشتم ویدئوی حشمت الله طبرزدی را از زندان کرج نگاه میکردم، بی اختیار بیاد وضعیت زندان در دهه شصت افتادم. زمانی که هر شب سیصد نفر سیصد نفر به گلوله می بستند. زمانی که نه از تلفن خبری بود، نه از ملاقات و نامه و ....روزهایی که خانواده ها هیچ خبری از فرزندانشان نداشتند و زمانی خبردار میشدند که باید میرفتند و جسدشان را تحویل میگرفتند، تازه باید پول گلوله را هم می دادند! یا سال 67 که ماهها درهای زندان بسته بود و هیچ خبری بیرون درز نمیکرد و بعد خانواده ها بچه هایشان را در خاک سرد خاوران پیدا کردند! زندان در آنروزها به این شکل نبود که کسی بتواند نیم ساعت جلوی دوربین از نوع تلفن دستی یا هر نوع دیگرش بنشیند و بحث فلسفی کند! و بیرون بفرستد و در سایتها و فیس بوک بعنوان ایده مبارزاتی دست به دست بچرخد! اگر میتوانستیم، لابلای لباسهایی که بیرون میدادیم ورق پاره ای را جاسازی کنیم. در آن وصیت نامه هایمان را مینوشتیم و دعوت به مبارزه و مقاومت میکردیم. البته میدانستیم که اگر این ورق پاره ها به دست رژیم بیفتد یکراست پای دار خواهیم رفت. ولی نسل سیاسی سال شصت بودیم و  چه سر نترسی داشتیم! ... آنروزها نمیشد نامه های طولانی و دنباله دار به خمینی از درون زندان نوشت! البته دروغ چرا اگر هم میشد ما پشیزی برای این امام دجالان قائل نبودیم که برایش نامه بنویسیم و او را آیت الله ! خطاب کنیم تا بیاید و بقول بنی صدر، بزرگی از سر گیرد! و یا بقول موسوی دوران طلایی امامتش!! را ماندگار کند! امروزه هم به نظر نمیرسد که برای همه ی زندانیان این امکانات فراهم باشد! ولی با اینهمه خوشحالم از اینکه آقای طبرزدی در این ویدئوی نیم ساعته روی این نکته دست گذاشت که : "دین و حکومت هیچ ربطی به هم ندارند و با هم سازگار نیستند. و دین از حکومت باید جدا شود." نقطه شروع خوبی است. ولی امیدوارم که شیوه های مبارزاتی کمی از این سستی و خواب رفتگی و بحث های فلسفی و نامه نگاری به ولی فقیه بیرون بیاید و شکل عملی تری برای اعتراض مردمی پیدا کند. البته اگر شوراهای همآهنگی سبز رنگ و آبی و .....  بلافاصله دعوت به سکوت و رضایت و سازش را در دستور کار خود قرار ندهند!  در یک کلام درد مردم ایران یک راه حل بیشتر ندارد و آن سرنگونی رژیمی است که بعد از انقلاب ضد دیکتاتوری سال 57 بر گرده این ملت نشست و به بهانه مذهب، ایران را به خاک و خون کشاند. رژیمی که تا به امروز جواب هر اعتراضی را با دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام داده است. رژیمی که حتی به جناح های درونی خودش که خواستار حفظ کلیت نظام هستند رحم نمیکند. ریشه کن کردن این رژیم و افکارش از ایران زمین، آغاز راهی بسیار طولانی خواهد بود برای برقراری نظامی مبتنی بر احترام به آزادی، عدالت و برابری که نیاز به همکاری تک به تک ما با هر عقیده  و اندیشه ای دارد. کافیست که به آزادی معتقد باشیم و در این مسیر دست هم را بفشاریم. و این فقط با سقوط این رژیم در تمامیتش امکانپذیر میباشد. چنین باد

عاطفه اقبال - 18 دی 90 - 8 ژانویه 2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر