۱۳۸۴ آبان ۱۶, دوشنبه

نادیا انجمن، غزلی که ناتمام ماند

این مطلب را من در سوگ "نادیا انجمن" در نوامبر سال 2005 نوشته و در هفته نامه ادبی - فرهنگی " ندا " منتشر شده بود. به جرات می توانم بگویم که "نادیا انجمن" با مبارزات قلمی اش بر علیه ارتجاع حاکم بر افغانستان در شرایط ویژه این کشور، به شکلی یک " ندا" و یک " شهید " از کشور افغانستان است. بر او درود می فرستم.




خبر جان باختن " نادیا انجمن " شاعر جوان افغانی در روز شنبه 14 آبان – 5 نوامبر-2005 دل همه ی دوستداران هنر و ادبیات را بدرد آورد.


نادیا انجمن، شاعری 25 ساله از افغانستان، در حالیکه یکسال از ازدواجش می گذشت، در زیر ضربات مشت و لگد همسر خود جان باخت. همسر دستگیر شده و به قتل اعتراف می کند و مادر شوهر که گویا در این قتل پسرش را یاری کرده بود، بعد از چند روز فراری بودن دستگیر میشود.

ً نادیا دانشجوی سال آخر دانشکده زبان و ادبیات دری در دانشگاه هرات به عنوان دانشجوی ممتاز دانشگاه در فصل اول امتحانات شناخته شده بود. او که به عنوان استعدادی نوین به عرصه ی ادبیات و شعر پا نهاده بود. بعد از ازدواجی ناخواسته، به علت ممانعت شوهرش از شرکت در محافل ادبی و شعرخوانی که همیشه یکی از علایقش بود، محروم شده بود. تعدادی از شاعران و نویسندگان افغان مرگ نادیا را یک ضایعه بزرگ فرهنگی در افغانستان نامیدند و اشعار او را در نوع خود بی نظیر دانستند.
اولین و آخرین مجموعه ی شعری این شاعر جوان بنام ً گل دودی ً در آوریل سال جاری توسط انجمن ادبی هرات منتشر شده بود.عکس معصوم نادیا هر بیننده ای را بیشتر کنجکاو میکند تا از شرح احوال او بیشتر خبر یابد. در باره او نوشته اند : "او از پانزده سالگی به گفتن شعر رو آورده و شعرهایش بقولی زنانه است ". ً سایت خبری هرات با اضافه کردن این نکته که هویت زنانه در شعر با فروغ فرخزاد وارد شعرهای فارسی شده، به صورتی غیرمستقیم شعرهای نادیا را تاثیری از شعرهای فروغ میداند. اما با من خواندن شعرهای او سبک او را کاملا متفاوت با فروغ مییابم.
فریاد "نادیا"، فریادی است علیه ظلم و ستم در جامعه ای مرتجع که زن معنی انسان بودن خود را هنوز باز نیافته است. نادیا زنی است که در محیطی ضد زن شکفته است تا فریادهای در بند کشیده ی زنانه را از گلو برآورد. شعرهایش انعکاس دهنده ی درد و زجری است که بر زنان افغان رفته است . و دریغ که خود نیز خیلی زود در ابتدای راه هنریش ، قربانی همین اندیشه ی زن ستیزی در محیط بسته ی هرات می شود.

موضوع شعرهای مجموعه دودی آنطور که در وصفش نوشته اند : ً دغدغه ها و دلمشغولی های یک زن را نشان میدهد.ً ولی به نظر من این تعبیر بسیارضعیفی از شعرهای نادیا انجمن می باشد. شعرهای او نه دغدغه ها و دلمشغولی ها بلکه فریاد و آرزوهای زنانی در بند را به نمایش میگذارد. او در شعرهایش آرزوی پرواز کردن و از کنج قفس رهیدن را تصویر میکند و هویت واقعی زنانه اش را می سراید : ً من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم ً. این هویت زنانه در شعرها دستاویز او است تا شعر خود را با فریاد زنان میهنش بیامیزد. تا با این جهل و زن ستیزی مبارزه کند. تا زنانی در هم شکسته و خو گرفته به جبر زمانه را به برخاستن و اعتراض کردن ترغیب کند.

کشته شدن زنی توسط شوهر متاسفانه حادثه ای روزمره در افغانستان، ایران و کشوهایی از این دست است، ولی ویژگی جان باختن نادیا کشته شدن یک ً زن شاعرً است. زنی شاعر که وجودش در چنان جوامعی گناهی مضاعف است. باید بسیار متهور بود تا در جوامعی مثل افغانستان سر برآورد و فریاد زد : نه تنها من یک زنم، بلکه یک زن شاعرم، و پایم را فراتر نیز میگذارم : در شعرم درد زنان میهنم را فریاد میزنم.

شعرهای نادیا با توجه به سن کم او بسیار پرمحتوی است و هر کلمه اش باری از معنا را با خود حمل میکند.غزل " شکست زمزمه در روح شاعرانه من" ً چنان غنی و سرشار، فریاد نهفته در دل زنان افغان را از دل برکشیده که هر آزاده دلی را ناچار میکند در برابر این استعداد سر تعظیم فرود بیاورد.

نادیا تنها فریاد مظلومیت زنان افغان را در شعرهایش منعکس نمیکند. بلکه قدمی جلوتر بر میدارد و شجاعانه آرزوها و توانمندیهایش را نیز می سراید :

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟ من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم...........
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت، من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم .
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم، سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم،
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم، دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

باید در جامعه ای که "نادیا انجمن" می زیست، زندگی کرد تا فهمید که سرودن چنین شعری چه درک و فهم بالایی از شرایط و چه مایه گذاری قهرمانانه ای می طلبد. شعری که هدفش برافروختن آتش آگاهی و اعتراض در دل زنان افغان است. آری، گرچه نادیا انجمن هنوز در ابتدای راه بود و فرصت نکرد تا شعرهایش را بسراید ولی روزی فریاد حق طلبانه ی نادیا انجمن، فریاد دیگر زنان افغان در مبارزه شان علیه نابرابری و ستم جنسی خواهد شد. نادیا در دل مبارزات آزادیخواهانه زنان به مثابه فریادی همیشه طنین افکن خواهد ماند.

دو شعر از نادیا انجمن

شکست زمزمه در روح شاعرانه من

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن ازشهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زاده ام و مهر بیاید به دهانم
دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم
گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود

شب است و شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من
ز شوق شانه می‌كشد به رشته صداى من
چه آتشى است واعجب كه آب می‌دهد مرا
و عطر روح می‌دمد به پيكر هواى من
ندانم از كدام كوه، كدام كوه آرزو
نسيم تازه می‌وزد به فصل انتهاى من
ز ابر نور می‌رسد چنان زلال روشنى
كه نيست حاجتى دگر به اشك‌هاى‌هاى من
جرقه‌هاى آه من ستاره ريز می‌شود
به عرش لانه می‌كند كبوتر دعاى من
سرشك بيخودانه ام به خط خط كتاب او
نگاه كن چه بى بهانه می‌چكد خداى من
ز حرف حرف دفترى ز واژه واژه محشرى
قيامتى رسيده از سكوت ديرپاى من
مخر، مدر، حرير وهمى مرا كه خوشترم
به شب كه شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من


عاطفه اقبال- نوامبر سال 2005


۲ نظر:

  1. نادیا انجمن شاعری پرتوان بود که مرتجعین چشم دیدن او را نداشتند. او قربانی ارتجاع در کشورش شد. یادش گرامی باد

    پاسخحذف
  2. ممنون از اینکه یاد این زن شجاع را زنده کردید. درود بر شما

    پاسخحذف